Profile (4)

2.9K 435 69
                                    

بعد دوروز بلاخره تهيونگ پيام داد...اون دوروز برام جهنم بود...خواستم جوابشو ندم اما خب نتونستم با قلبم مقابله کنم
تهیونگ:سلام کوک
تهیونگ:بابت اونروز متاسفم
تهیونگ:اونروز رزی به حمایت احتیاح داشت..فشار زیاد روش بود
تهیونگ:این دو روزم درس داشتم
همین؟اینهمه قلب من شکست با یه متاسفم تموم؟اون همش انلاین بود ولی وقت نکرد یه عضر خواهی بکنه؟
کوک:سلام
کوک:مهم نیست
تهیونگ:مهمه
کوک:نه
تهیونگ:راستی چرا جواب سهونو نمیدی؟
کوک:کار داشتم
تهیونگ:آها
کوک:ولی من هنوزم ناراحتم
نمیتونستم تو دلم بزارمش
تهیونگ:بیبیییی..ددیو ببخش باشه؟
کوک:نموخام
تهیونگ:برای عضر خواهی نقاشیتو کشیدم
کوک:نقاشی من؟تو که منو ندیدی
تهیونگ:

تهیونگ:اونجوری که می یونگ میگفت تو شبیه یه خرگوشی پس منم اینجوری کشیدمکوک:وات د فاککککک؟؟؟؟؟چرا ابروش اینجوریه؟تهیونگ:چون تو در عین حال معصوم بودن،شیطونم هستی

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ:اونجوری که می یونگ میگفت تو شبیه یه خرگوشی پس منم اینجوری کشیدم
کوک:وات د فاککککک؟؟؟؟؟چرا ابروش اینجوریه؟
تهیونگ:چون تو در عین حال معصوم بودن،شیطونم هستی..اگه دستتو رو طرف راست صورتش بزاری انگار شیطونه اما اگه رو سمت چپ بزاری معصومه
کوک:واااو چه خلاق
تهیونگ:حالی بخشیدی؟
آه چه راحت خرم کرد
کوک:اره
تهیونگ:نشد
کوک:آره ددی
تهیونگ:آفرین بیبی💋
کم تو این جور چیزا خیلی سادم و زود خر میشم...باید رو خودم کار کنم..وای جواب سهون هیونگو ندادم
سهون:سلام کوک
سهون:میدونم ناراحتی
سهون:بابت رفتار تهیونگ عضر میخوام
سهون:باهاش حرف زدم گفت که عضرخواهی میکنه
سهون:لیاقتتو نداره
سهون:داری نگرانم میکنی
سهون:چرا از دیروز تاحالا هرچی پیام میدم جواب نمیدی
سهون:کوک تمومش کن
کوک:سلام هیونگ
کوک:ببخشید کار داشتم
هه بازم دروغ
کوک:اره عضرخواهی کرد
کوک:نه اون فقط زیادی مهربونه
البته فقط برای بقیه
سهون:خداروشکر جواب دادی
سهون:بهش دیگه فکر نکن
کوک:چشم
.
.
.
.
حدودا یه هفته از تون اتفاق میگذره..من اونو بخشیدم اما با یه محبت کوچیک به رزی ناراحت میشم و خب این طبیعیه نه؟

یه چیز دیگه هم فرق کرده..رفتارای سهون با من طوری رفتار میکنه انگار کاپلشم ...تهیونگ بهم گفت که من مال اونم پس کاپل کسی دیگه نیستم برای اینم من به سهون گفتم که تمومش کنه ولی اون میگه که ما فقط دوستیم

توی حیاط روی پله نشسته بودیم..بازم معلممون گشادی کرده نیومده آیییشششش فردا هم میاد امتحان میگیره میگه باید خودتون میرسوندین

My Turn! [VKOOK] Where stories live. Discover now