coming? (44)

1.5K 214 77
                                    

‍‍‍+بیرونش کرده

-عالیه.. کاری کن که جئون از خجالت نتونه سرشو بالا بگیره

+اما..

-حمایتت نکردم که برام اما و اگر بیاری حروم زاده

.
.
.
.

-وایییی کوکی بدبخت شدم

+چی شده؟

-هواشناسا اعلام کردن هفته دیگه طوفانه برای همین میونگ بليطشو عوض کرده و فردا میااااد

+وای نههه

استرسم چندبرابر شد

=چییییی؟ مامان قراره فردا بیاد؟
تگوک با ذوق بچگانه ای گفت و دوید سمت پدرش و پدرشم اونو محکم بغل کرد

پدر بودن خیلی به تهیونگ میاد..

از وقتی اون اتفاقا افتاد و نارا زیاد خونه نبود و اگه هم بود به تگوک محل نمیداد تگوک خیلی پکر بود و این افتضاح بود

+پروازش کیه؟

-فردا ساعت 10صبح سئوله

+وااای.. ناهار چی درست کنم ؟

-هرچیزی رو که بهتر از همه درست میکنی

+باشه

فکرم بدجوری قاطی پاتی شده
اون از نارا که معلوم نیست کجاست.. اینم از میونگ

.
.
.

=ددی کوکی

+جانم؟

=باورم ننیشه مامانمو قراره فردا ببینم

+حدود 4 ماهه ندیدیش آره؟

=اوهوم

+خوشحال باش که فردا میبینیش پرنسس کوچولو

=نارا اونی میگفت اگه مامانم بیاد شما از اینجا میرین

+تو به هیچ چیز جز اومدن مامانت فکر نکن.. باید زود بخوابی که فردا زود بیدار شی

=من فردا مدرسه نمیرم

+قرار نیست بری ولی باید زود بیدار شی که مامانتو ببینی مگه نه؟

=باشه شب بخیر

+شب بخیر خوشگل خانوم

و پیشونیشو بوسیدم

یاد بچگیای نارا افتادم.. شبا اگه بوسش نمیکردم نمیتونست بخوابه ولی الان چی؟

داشت بغضم میگرفت

+تگوکی برا..
که متوجه شدم خوابش برده

اروم بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم و در رو بستم

دیدن میونگ بعد از 11سال خیلی دردناکه

خواستم برم تو اتاق که دستی رو رو شونم حس کردم

برگشتم و دیدم تهیونگه.. انتظار دیگه ایم نداشتم

-جونگ کوک از فردا... رابطمون سخت تر میشه

My Turn! [VKOOK] Where stories live. Discover now