تهیونگ:سلام
کوک:سلام ددی
کوک:خوبی؟
تهیونگ:آره
کوک:شکر
تهیونگ:کوک میشه یه خواهشی کنم؟
کوک:جونم؟بگو
تهیونگ:میشه از سهون دور شی؟کمتر صمیمی باش
کوک:ته اون هیونگمه
تهیونگ:نیست...اون تو رو به عنوان دونسنگش نمیبینه
کوک:اگه تو اینطور میخوای باشه
تهیونگ:ممنون بیبی
از دیشب فکرم مشغول بود...ته واقعا دوس دختر داشت؟اگه داشت چرا انقد براش مهم بودکه من با سهون هستم یا نه ولی خب بپرسم بهتره
کوک:یه چیزی بپرسم قول میدیراستشو بگی؟
تهیونگ:اره قول میدم بپرس
کوک:تو دوس دختر داری؟
تهیونگ:تو فکر میکنی دوس دختر دارم؟
کوک:فقط جوابمو بده
تهیونگ:نه...من فقط یهدوس پسر داره به اسم کوکی
کوک:آها
.
.
.
.
اون هفته سعی کردم دلشو بدست بیارم و موفق شدم..اون دیگه ناراحت نبود و مثل قبلنا بودیمسهون:کوک اگه تونستی برای امشب یه ادیت دارک درست کن
کوک:چشم هیونگ
سهون:اووووم..چخبر دیگه؟
کوک:سلامتی
سهون:راستی نظرت راجب سوهیان همون دختره که میخواست ادمین شه چیه؟به نظرت کارش خوبه؟
کوک:خب به نظرم که خوب بود..کاراش فانتزی و کیوتن..من نمیتونم کیوت زیاد درست کنم پس اون خیلی خوبه
سهون:اوکی پس بهش میگم که قبوله
کوک:اوکی
سهون:کوک
کوک:جانم هیونگ
سهون:میشه با من باشی؟
کوک:چی؟
سهون:میشه بیبیه من باشی؟
کوک:هیونگ من خودم دوس پسر دارم
سهون:منظورت تهیونگه؟
کوک:آره
سهون:اون دوستت نداره
کوک:هیونگ اون عاقشقمه منم عاشقشم
سهون:هه تو هیچی نمیدونی
کوک:من چیو نمیدونم؟
سهون:حرفایی که پشت سرت میزنه..اون تورو ایسگا کرده
کوک:بسه هیونگ..من بهت هیچ علاقه ای ندارم..فک نمیکردم اینقد بد باشی..تو هیونگم بودی..نه من فقط در حد هیونگ دوست داشتم ولی الان اونم ندارم.
YOU ARE READING
My Turn! [VKOOK]
Fanfictionدوتا دوست مجازی که کم کم عاشق هم میشن با یه اتفاق کات میکنن و دیگه خبری از هم ندارن و زندگی یکی ازونا تباه میشه.. چی میشه اگه در آینده اونا عضو گروه معروف بی تی اس شن و بعد ازینکه دوباره به هم حس پیدا کردن بفهمن همون آدمان؟ _تو همونی؟تو همون عوضی...