part 3

1.4K 318 67
                                    


در قابلمه رو گذاشت و به سمت کابینت برگشت همون لحظه با جغد هوسوک چشم تو چشم شد، روی قهوه ساز ایستاده بود و بهش زل زده بود


+ اوه گاد ترسوندیم


با صدای بلندی داد زد


+ هوسوکا میشه بیای جغدت و ببری؟ من و میترسونه


همون لحظه نامجون داخل شد


_ هوسوک و یونگی توی ازمایشگاهن


+ دوباره رفتن؟



نامجون به سمت فرایدی رفت و نوازشش کرد، جغد آرومی به نظر میرسید



_ از جغد میترسی؟



+ نه فقط ببین چطوری نگاه میکنه؟ انگار باباش و کشتی


نامجون خندید و جغد رو به پرواز در اورد تا از آشپزخونه خارج شه


_ چی پختی؟


+ راستش من غذای کره ای بلد نیستم، کسوله پختم امیدوارم مشکلی با غذاهای فرانسوی نداشته باشی


نامجون ابروش رو بالا انداخت


_ تا حالا نخوردم جالب به نظر میرسه



جین که خوشحال شده بود به در قابلمه خیره شد و گفت


+ این غذای محبوب خودمه، البته توی خود پاریس هم خیلی غذای پر طرفداریه



نامجون سر میز نشست و از پایین بهش خیره شد


_ چی توش داره؟



+ ماده ی اصلیش گوشت اردکه، لوبیا و حبوبات و سبزیجات هم داره



_ اوه خسته نباشی



+ البته از اونجایی که تو لوبیای سفید دوست نداری، از چشم بلبلی استفاده کردم



لبخند نامجون پرید، با بهت بهش زل زد


_ تو از کجا میدونی من دوست ندارم؟



جین که خودش هم گیج شده بود سرش رو به چپ و راست تکون داد


+ ا...نم...خودمم نمیدونم


نامجون_ این ماجرا دیوونمون میکنه من هنوز تو شکم



+ یه چیزی بگم؟


_ بگو


+ من اصلا به دیدن فیلمای سه بعدی علاقه ندارم چرا داشتیم به دیدن اواتار دو میرفتیم؟



نامجون شونش رو بالا انداخت



_ راستش خب...من چه بدونم من منتظرم سال دیگه اکران شه


کمی فکر کرد و چیزی یادش اومد، با چشمهای درشت شده گفت


+ تو الان از فعل حال استفاده کردی؟ گفتی علاقه نداری؟

Deja Vu Theory | Namjin، Sope CompletedDonde viven las historias. Descúbrelo ahora