(ووتشکسته!)
نایل با چشمای بسته سر میز نشست و سلام داد
-هی باس....چشماشو مالوند و وقتی چشماشو باز کرد با چیزی که دید,
داد بلندی زد و از صندلی به بغل خورد زمین!اونجا صدای خنده های دوست داشتنی هری بلند شد و لویی که برای نایل ابرو بالا انداخت,
نایل اروم یه دستشو لبه ی میز گذاشت و سرشو اورد بالا
حالا چشماش و کاکلای سبزش دیده می شدن!-هری؟
هری اروم سر تکون داد
نایل چشماشو چرخوند
-هزار بار به لوییِ احمق گفتم نذار واسه شام زیاد بخورم که این طوری خوابای تخماتیک نبینم!لویی با چشمای ریز به اون موجودِ زرد-سبز که با خیال راحت روی صندلیش بر می گشت نگاه کرد,
کارد رو از روی میز برداشت و محکم روی بازوی لختش کشید!
نایل داد کشید و با چشمای گرد به لویی نگاه کرد
-باس!
-حالا فهمیدی که بیداری جلبک؟ احمق منم یا تویِ توهمی؟نایل به هری نگاه کرد و بعد به لویی ,
هری
لویی
چطوری؟
لویی؟
هری!
هری!
-هرییییی!
از اون سمت میز خودشو پرت کرد روی میز و دستاشو دور گردن هری بی چاره انداخت,
که باعث شد زیرش نونای تست له بشن و لیوان قهوش خالی بشه رو میز!هری خندید و دستشو پشت نایل کشید
-اروم نایل اروم!
-روانی! کدوم گوری بودی؟ دلم برات تنگ شده بود,تارزانِ صورت قورباقه ایِ احمق!نایل عقب رفت و بعد از صدا زدن تیفانی واسه خرابکاری که کرده بود به لویی نگاه کرد
-هروئین کجاست؟ فکر کنم باید به هروئین معرفیش کنیم!لویی با اخم دهنشو باز کرد که هری نامحصوص دستشو روی بینیش گذاشت و واسه نایل که نگاهش روی لویی بود ابرو بالا انداخت
لویی:-او اره,حتما باید این کارو بکنیم!
نایل سر تکون داد و شروع کرد به فوت کردن قهوه ی جدیدی که تیفانی براش گذاشت
-راستش جوجه,باید چمدونتو ببندی!
لویی رو شنید و بهش نگاه کرد-کجا؟
-نیویورک! تو و ددشات همراه بار,با کشتی می رین,مطمئن می شید که سالم برسه!نایل به هری که خودشو با تستش مشغول کرده بود نگاه کرد
-پس تو چی؟ هروئین چی؟-هروئین با من می یاد,نگران من نباش,بارارو از امروز بسته بندی کن,اشپزخونه ی جنوب و جنوب شرق هم مال هری می شه!
ВЫ ЧИТАЕТЕ
···I'm HeRoiNe···
Подростковая литература···Larry Stylinson Action Fanfiction··· من هروئینم, همسر هری ادوارد استایلز اون یه کارآگاهه, ولی, اون کشته شد... به دست تو, تاملینسون! |این ففیک دارای صحنه های خشن,قتل و مرگ,مصرف مواد,اسمات,فحاشی می باشد! استریت نیست!| ,',',',',',',',',',',',',',','...