بنژوق:>
لوک هو ایز هیر!با یه ففیک جدید پیشتونم...
مرموز و جدی و عجیب...کاپل این داستان "فقط" لری هستن
/این داستان سد اندینگ نیست!\
نوشته هامو که می شناسین,دوست دارم با بعضی چیزا بازی کنم
پس به هشدارا توجه کنید و اگر اوکی بودید بعد کتاب رو شروع کنیدهشدار:کتاب شامل اسمات,مواد,فحاشی,و از این قبایل می باشد
و برای بقیه ریدرای گودوم:}
چیزی براتون نوشتم که برین حال کنین یعنی:)روی این ففیک کار شده
به شدت وقت گذاشته شده
ایده داده شده فکر شده پس یعنی الکی جلو نرفته
داستان قویه,
ولی پارتا کوتاست...
و فلش بک زیاد داره,پس نگم ووت بدید دیگه باشه؟
خودتون ووت بدید تا هر وقت به نظرم اندازه شد,منم اپ کنم:>راجب اصل داستان چیزی نمی گم,
ولی یه مقدم می گم براتون...-من چطور می تونم چشمایی که می پرستیدم,
لبایی که لمس می کردم,
بدنی که اسیر می کردم,
موهایی که نوازش می کردم,
رو به راحتی ول کنم؟
چطوری آدمی که مورفینم بود رو,
فراموش کنم هروئین؟[این یه داستان استریت نیست!]
بغیر از هری و لویی که دیدن دیگه!
با شخصیتا یکم اشنا بشیم:نایل هوران
ملغب به جوجه ماشینیزینو
پلیس:}استلاااا
خوشگل ولی...پیتر
ملغب به ددشات:>رایان
ملغب به لاشخور=>جانی جان
ملغب به پدرسالارمستر مورفی
رئیس پلیسیکم کف کنین تا پارت بعد رو بذارم;]
[[اسم پارت ها به دلیل لو رفتن کلیت داستان عوض شده]]
_A💙
ESTÁS LEYENDO
···I'm HeRoiNe···
Novela Juvenil···Larry Stylinson Action Fanfiction··· من هروئینم, همسر هری ادوارد استایلز اون یه کارآگاهه, ولی, اون کشته شد... به دست تو, تاملینسون! |این ففیک دارای صحنه های خشن,قتل و مرگ,مصرف مواد,اسمات,فحاشی می باشد! استریت نیست!| ,',',',',',',',',',',',',',','...