L21Г

1.1K 263 297
                                    

(ووتاندر!)

جلوی ایینه ایستاده بود و ارایش می کرد

تاپ سفیدی پوشیده بود با ساپورت مشکی و موهاشو بالا گوجه کرده بود

لویی اروم با دستش در رو هول داد و وارد شد
به مخلوق شیرینش که با دقت اون چرتکه رو زیر مژه هاش می کشید نگاه کرد

نیشخند زد و به باسن گردش که از زیر ساپورت مشکیش و پنتی قرمزش بهش چشمک می زد و قوس کمرش نگاه کرد

سمتش قدم برداشت و پشتش ایستاد
ولی مثل اینکه دختر به همین راحتی نادیدش می گرفت!

ابرو بالا انداخت و روی صندلی کوچیکِ میز دراورش نشست
از کمرش گرفت و هری رو روی خودش نشوندش

طوری که باسن خوش فرمش دقیقا روی جایی باشه که می خواد!

دستاشو دور کمرش پیچید و سر شونشو بوسید
وقتی هری سرشو چرخوند سمتش و بالاخره بهش لبخند زد,
زمزمه کرد
-هی بیب...

اروم کنار لباشو بوسید و بینیشو به گردنش مالید

هروئین نیشخند زد و سمت دراورش خم شد
ارنجاشو لبه ی میز گذاشت و طوری کمرشو قوس داد که ویوی خوبی به لویی بده

مثل اینکه این موجود هیچوقت برای لویی از شیطونی کردن سیر نمی شه!

لویی لبشو گاز گرفت و به طوری که واسش دلبری می کرد نگاه کرد
-حالا فهمیدم چرا این نقشه رو کشیدی که دختر باشی...

هروئین همونطور که چشمشو بسته بود و خط چشم می کشید زمزمه کرد
-چرا؟

لویی دستشو برد زیر تاپ سفیدش و باعث شد هروئین دست از کارش بکشه و بهش نگاه کنه

دستای سردشو روی کمرش می کشید و برش میگردوند عقب و پشتشو کاوش می کرد

-چون تو ام بدت نمی یاد دختر باشی,ارایش کنی,لباسای نازک بپوشی....

تاپشو از پشت بالا داد و پشت گردنش نگه داشت
هری نفس لرزونشو بیرون داد و دستای شل شدشو لبه ی دراور گرفت

-فریبنده باشی و یه مرد رو تحریک کنی....

لویی سرشو پایین برد و لباشو پشتش کشید و از توی ایینه به هری که لباشو گاز گرفته بود و چشمای ارایش شدشو بسته بود نگاه کرد

-دلبری کنی و اندام زیباتو به رخ بکشی...

با هر کلمه لباشو به پشتش می کشید و باعث می شد تمام بدنش واکنش نشون بده,

زبونشو روی استخون ستون فقراتش گذاشت و تا پشت گردنش کشید که باعث شد هری سرشو عقب بندازه و پایین تنشو تکون بده

دستاشو از بغلش رد کرد و برد جلوش
انگشتاشو دور نیپل سفت شدش کشید و باهاش بازی کرد

···I'm HeRoiNe···Donde viven las historias. Descúbrelo ahora