هشدار:
اونی که اون بالاست منم فقط برای این که بگم
هرچیزی که این زیر میخونید نظر شخصی من نیست!
فقط دید لوتن به این ماجراس !
لطفا اگه کسی "پیرسینگ" یا "تتو" یا "رنگ موی" متفاوتی داره از افکار گربه کوچولو من سوء برداشت نكنه.
هر انسانی به هر شکلی زیباست .💙💚
یه وقتایی هست همه چیز یک شخص برای شما زیبا و دوست داشتنی میشه.
اخلاقش . رفتارش . مدلی که کارای شخصیشو انجام میده حتی وسایلشدوست داری هرچیزی که هرچیزی که متعلق به اون هست و یا هرچیزی که نشونه ایی از اون شخص رو با خودت داشته به همراه داشته باشی تا هر لحظه بیشتر و بیشتر حضورش رو احسای کنی.
هر لحظه بیشتر خودت رو شبيه اون بکنی جوری که اطرافیانت
هم با دیدن تو یاد اون بیفتن
این رفتارا ميشن جزوی از وجود و شخصیت توو رهایی
ازشون غیر ممکنه.خیلی وقتا این دست تو نیست که به کی جذب بشی قلبت تو
رو به به سمت خاصی میکشه به جهتی که حس میکنی میکنه به اون دنیا تعلق دارد
و دیگه تو هرگز اون آدم سابق نمیشی.
حالا قلب تو توی دنیای دیگه زندگی میکنهاین همون حسی بود که هری و لوتن تو این فصل از زندگیشون
داشتن بدون اینکه حتی متوجهش باشنرفتار هردوی اونها روی هم تاثیر گذاشته
لوتن دوست داشت کارایی رو انجام بده که هری انجام میده
مثل اون یه ادم بزرگ به حساب بیاد و هری تحسینش کنه
هری ههم بعد از اومدن لوتن حس و حال متفاوتی داشت بیشتر
خوشحال بود بیشتر میخندید بیشتر شیطنت میکرد و بیشتر از
زندگیش لذت میبردو البته که بیشتر حرص میخورد .
اینطور نبود که اونا خود واقعیشون رو فراموش کنن فقط انگار
یکم تو هم حل شده بودن
مقداری از لوتن درون هری
و مقداری از هری درون لونن وجود داشت
و اینطوری بود که اونا برای هم زندگی میکردن نه صرفا با هم و
زیر یک سقف_هیییی کمک
هری با مسواک تو دهنش از روشویی اومد بیرون
چشماشو تو خونه چرخید و بالاخره سر لوتن رو بین درز وسط
مبل دیدپوکر نگاهش کرد و دوباره مسواک زدنش رو ادامه داد.
_هییییی
الوتن با عصبانیت نگاش کرد و جیغ کشید
داشت دنبال کنترل تلوزیون میگشت که بین شکاف وسط مبل
افتاده بود و حالا گیر کرده و نمیتونست بیاد بیرون.هری برگشت دستشویی تا دهنش رو بشوره و لوتن با حرص
سرشو كوبيده به مبل_ميوووو
اروم ناله کرد و سرشو ماليد. دردش گرفته بود.
هری در حالی که داشت صورتشو خشک میکرد برگشت پیشش_چقدر بهت گفتم تو هر سوراخی سرک نکش ؟
هری با خنده گفت لوتن بینیشو چین داد و صورتشو برگردوند تا کمر تو مبل بود و دستاشو رو سینش جمع کرده بود
YOU ARE READING
Louten~[L.S]
Fanfictionیه اتفاق ساده و کوچیک باعث شد زندگی هری برای همیشه تغییر پیدا کنه . چه خوبه که از اتفاق های ساده و کوچیک ساده رد نشیم. این شما و این داستات زندگی هری و هم خونه جدیدش هم خونه ایی که از یک جعبه کفش کنار خیابون ، راه به آغوش گرم هری پیدا کرد. به زندگی...