خرید

2.2K 655 782
                                    


احتمالا این آخرین قسمتیه که از لوتن آپ میکنم
داستان شب هری رو که بشنوم همونجا به خواب ابدی میرم 🤧😭
خرِ دراز چرا انقدر قشنگه بزنم صدای لوتن بده

بفرمایید قسمت جدید
ووت یادتون نره 😍🤭

_میشه لطفا لیست رو بهم بدی؟

هری پرسید و وقتی جوابی نشنید چشم از جاده برداشت و به
جایی که قرار بود لوتن باشه و نبود نگاه کرد.
به صندلی خالی چشم غره رفت و گفت

_لوتن بیا بیرون...
و لوتن که حالا لو رفته بود سر وصداش بلند شد هری با دوتا
نفس عميق سعی داشت خودشو کنترل کنه .

چون یه حقیقتی راجب لوتن بهش ثابت شده بود...

"هرجایی که لوتن حضور داشته باشه و به هر چیزی که
دسترسی پیدا کنه اون مکان و اون شیء هرگز مثل قبل
دسترسی نخواهند شد"

و این یعنی هری باید برای هزارمین بار تو این هفته داشبوردش
رو مرتب میکرد.

واقعا درک نمیکرد که چرا لوتن دوست داره بره اون تو و همه
چی رو بهم بریزه.

"بس کن هری تو جای اون نیستی"

به خودش تشر زد.
خب آره اون جای یه آدم گربه ایی دو رگه بیست سانتی و
شیطون نیست که بدونه توی داشبورد ماشین چرخیدن چه
حسی داره.

هری به خودش قول داده بود کارای لوتن رو قضاوت نکنه و
وقتی دید داره از دستش دیوونه میشه خودشو جای اون بذاره
و سعی کنه درکش کنه
اون تقریبا موفق بود... البته بیشتر وقتا!

با بیشتر شدن سر و صدا هری داشت تمرکزشو از دست میداد
_لوتن... بیا بیرون لطفا داری حواسمو پرت میکنی
هری
نگاهشو از جاده گرفت و به داشبورد که درش نیمه باز بود
نگاه کرد
و همون لحظه لوتن سرشو اورد بیرون و به پهنای صورتش
لبخند زد جوری
که دندونای نیشش به هری نیشخند میزدن.

_رفتی اون تو چیکار آخه ؟

لوتن درو کاملا باز کرد و اومد بیرون و شکلات تخته ایی هری
که نصفشو خورده بود رو هم دنبال خودش کشید بیرون روی
در ایستاد شکلات رو پرت کرد رو صندلی کنار راننده و بعد خودش پرید.

و به هری که یه چشمش رو حرکاتش بود اشاره کرد که درو ببنده.

_چه فایده ایی داره وقتی پنج دقیقه دیگه از دستگیرش
آویزون میشی و بازش میکنی ؟

لوتن دستاشو جلوی بینی و دهنش گذاشت و خندید

_دوباره بهم ریختی اونجا رو نه ؟
هری پرسید و لوتن معصومانه سرشو به چپ و راست تکون داد
با اینکه شیطنت از چشماش میبارید

_آره تو که راست میگی...

هری با خستگی گفت و لوتن با خنده شونه هاشو بالا انداخت و
مشغول شکلات خوردنش شد.
"اون عاشق شکلات و شیرینی بود"

Louten~[L.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang