سلام جقی ایرانی
صبح زیبای تابستونیتون بخیر .بیایید یه قسمت براتون آوردم یکم عر بزنید روحتون جلا پیدا کنه.
هرکی فحش بده خودشه.این قسمت خیلی مهمه و میتونه به خیلی از سوالاتون جواب بده
*با اهنگ My immortal از Evanescence بخونید*
_لوووووتننن
با اهنگ اسمشو صدا زد
_نمیخوای بیدارشی تنبل خان ؟
هری بلند از اشپزخونه فریاد زد عجیب بود که امروز لوتن خواب مونده بود اوصولا اون هر روز صبح اولین نفر بیدار میشد و انقدر رو شکم هری میپرید و تو موهاش وول میخورد تا اونم از خواب بیدار بشه
هری شیر گرم رو تو فنجون لوتن ریخت و نون تست رو به قطعه های کوچیک خرد کرد و روشون رو مربا و کره مالید
وقتی دید هنوز از لوتم خبری نیست رفت اتاق
_پیشولی؟ نمیخوای بیدار شی؟هری با مهربونی از جلوی در صداش زد
گوشای لوتن و دمش از زیر پتوش مشخص بودوقتی جوابی نشنید جلوتر رفت و کنار تختش رو میز نشست
اونا یه میز بزرگ رومخصوص وسایل لوتن درست کرده بودن مثل یه اتاق بزرگ_کیتن کوچولو ؟
هری انگشتاش رو روی کمرش کشید و وقتی دوباره جوابی نشنید پتو رو کنار زدبا دیدن وضعیت لوتن نفسش برید
_لووو بیدار شو...
هری مضطرب گفت و به لوتن رنگش پریده زل زد
لپای سرخش حالا به سفیدی میزد لباش بی رنگ بود و عرق رو صورتش نشسته بودلرزش خفیفی تو بدنش بود که باعث میشد قلب هریم تو سینش بلرزه
_لوتن...
بغض صداشو خفه کرده بود
پتو رو کامل کنار زد و بدنش کوچولوش رو تو دستاش گرفت
مثل یه تیکه یخ بود_خدای من خدای من ...چی شدی لوتن ؟ صدامو میشنوی؟
لبای پسر کوچولو لرزیدن و ناله خفیفی از گلوش بیرون اومد
چشماش رو با بیحالی روهم فشار میداد و مشتاش رو دلش جمع شده بود_دل درد داری ؟
هری دوباره پتو رو دور بدن اون پسر پیچید و رو تخت گذاشتشدور خودش میچرخید و نمیدونست اشکاش کی شروع به ریختن کرده بودن
لعنتی همیشه تو همچین شرایطی مغزش قفل میکرد و به دست و پا چلفتی ترین ادم رو زمین تبدیل میشدبه طرف مبایلش دووید و شماره نایل رو گرفت
_لوتن ؟ لوتن بیداری؟ جواب منو بده میشنوی چی میگی عزیزم؟هری با صدای لرزونش از گربه کوچولوی پریشون پرسید و منتظر بود نایل گوشی رو جواب بده
_چی میخوای هری سر صبحم دست برنمیداری ؟ حرفی از دیشب مونده تو دلت که بخوای بگی ؟
STAI LEGGENDO
Louten~[L.S]
Fanfictionیه اتفاق ساده و کوچیک باعث شد زندگی هری برای همیشه تغییر پیدا کنه . چه خوبه که از اتفاق های ساده و کوچیک ساده رد نشیم. این شما و این داستات زندگی هری و هم خونه جدیدش هم خونه ایی که از یک جعبه کفش کنار خیابون ، راه به آغوش گرم هری پیدا کرد. به زندگی...