کت واک

1.5K 444 630
                                    

هیع هیع سلام
امشب چه شبیست.... 😈🤭

حقیقتا از صبح که بیدار شدم هی فکر میکردم چیکار قرار بود بکنم ؟
و تازه الان یادم اومده که لوتن آپ نشده.

ببخشید دیگه زیادی درگیرم.

و بابت قسمت های قبل ممنونم 😍
بیایید همه بچه های خوبی باشیم.

امیدوارم لذت ببرید 😜


یه بوسه رو لپش چپ یکی رو لپ راست

یکی روی دستاش یکی رو شکمش

یکی روی بینیش یکی روی موهاش

_نترس باشه ؟ هری همیشه باهاته

هری گربه کوچولوی بغ کرده رو تو بغلش گرفت و زیر گوشش زمزمه کرد.

از صبح که فهمیده بود امروز کت واکه همین شکلی بود
ساکت و اروم و شاید ترسیده....

نه دوست داشت پیشنهاد هری رو قبول کنه و برگردن خونه نه دوست داشت بره رو اون راهروی بلند و براق

نمیشد مثلا هریم باهاش بیاد ؟

_هَیی بْیات
لوتن لباشو بیرون خم کرد انگشتای اشارشو بهم وصل میکرد و جدا میکرد
_عزیز دلم من که رو استیج تو جا نمیشم...

لوتن سرشو به شکم هری فشار داد و حرفی نزد

خودش میدونست هری رو اون استیج بلند و باریکی که براش درست کرده بودن جا نمیشد.

_میدونی که باید چیکار کنی مگه نه؟
هری پرسید و گونشو نوازش کرد

_اوهوم
_اینجوری نباش دیگه ...شیطون باش ببینم
هری با لحن بچگانه گفت و لوتن رو که لم داده بود بهش و سرش رو شکمش بود رو به کوچولو قلقلک داد

لوتن بدون اینکه حالت صورت یا بدنش رو تغییر بده انگشت فاکشو براش بالا گرفت

_حالا نه دیگه انقدرم شیطون
هری چشم غره رفت و خندید.
الان وقت غر زدن نبود نه وقتی که لوتن تو حال خوبی نیست

_لوتن الان پریوده ؟

هری با شیطنت پرسید و خم شد صورت پسرشو ببینه
لوتن صدای نچی دراورد و ابروهاشو بالا انداخت

_نپ فقد هیی پتیتوت ...لودن نه

هری قیافه متعجبی به خودش گرفت
_نخیرم ، کی گفته ؟

_لیدام

_من لیدامو از دیک آویزون میکنم

لوتن ریز ریز خندید و دستشو جلوی دهنش گرفت

_میخوای بعد اینجا بریم شهربازی؟

لوتن با خوشحالی ازش فاصله گرفت لبخند رو صورتش نشسته بود و چشماش برق میزد

_هیی تو ؟ (هری ۲ )

هری اول پوکر نگاهش کرد و بعد خندید

_اره میتونی هری ۳ هری ۴ هری ۵ هر چنتا هری که میخوای ببری .

Louten~[L.S]Where stories live. Discover now