part 1 ; path to you

17.6K 1.5K 299
                                    

قدم های سنگینش، نشوندهنده‌ی بی حوصلگیش بودن. کتش رو مرتب کرد و به ورودی بار بزرگ نگاهی انداخت.

به سمت نگهبان جلوی بار رفت و خواست رد شه که اون مرد دستش رو روی سینه‌ش گذاشت.

"کارت ملیت رو ببینم پسر جون."
مرد با صدای زمختش گفت و اون به طرفش برگشت.

"مطمئن نیستم بخوای همچین کاری رو بکنی."
زمزمه کرد و چشم هاش برقی زدن و مرد عقب کشید و به دیوار تکیه داد. سرش از اون نگاه چند ثانیه‌ای درد گرفته بود.

"بفرمایید."
مرد زمزمه کرد و اون نیشخندی زد. قدم هاش رو به سمت بار بزرگ و معروف ادامه داد. صدای موزیک بلند گوش هاش رو اذیت میکرد ولی نمیخواست این حس و حالش رو بهم بزنه.

بار های سئول مکان موردعلاقه‌ش برای دیدن مردم بودن. اونجا هر نوع خلاف و گناهی به راحتی انجام میشد و اون ریلکس تملشاشون میکرد و گاهی اوقات از این همه متفاوت و خلاق بودن مردم به وجد میومد.

"یه شات بوربن."
رو به بارتندر زمزمه کرد و تکیه داد تا بتونه بهتر بقیه رو نگاه کنه.

بعد از آماده شدن بوربنش ، اون رو برداشت و به سمت صندلی های چرمی سیاه رفت.

این مردم واقعا جالبن، هر لحظه فکر انجام دادن کار های جدیدی به ذهنشون میرسه و تموم سعیشون رو میکنن تا عملیش بکنن.

کمی از بوربن رو مزه مزه کرد و به دختری که سمتش اومده بود نگاهی انداخت.

"شاید بتونم کمکت کنم.. ددی؟"
دختر نیشخندی زد و بدنش رو با ریتم موسیقی بلند تکون داد و اون چشم هاش رو چرخوند.

"باور کن عزیزم، تو هیچ کمکی به شیطان نمیتونی بکنی."
به هیکل سکسی دختر نگاهی انداخت و زمزمه کرد.

"ولی شاید.."

"میتونی بری!"
حرف دختر رو قطع کرد و به چشم هاش زل زد و دختر با تعجب خودش رو به سمت عقب کشید.

تونست قدم های سنگین و صورت متعجب دختر رو وقتی ازش دور میشه حس کنه. حس کنترلش روی انسان ها بهش قدرت میداد.

"خب امشب کجایی؟"
با خودش زمزمه کرد و بوربنش رو کنار گذاشت و نگاهش رو چرخوند تا پیداش کنه‌.

میدونست که به جایی همین دور و بر هاست و هیچوقت انقدر زود به اتاق نمیرفت تا خوش بگذرونه، میدونست که سخت انتخاب میکرد و بیشتر زمانش رو صرف پیدا کردن یه طعمه‌ی خوب میکرد.

"نکنه قرار کاری شرکتت رو توی بار گذاشتی؟"
صدایی رو شنید و حس کرد قلبش یخ زد. با تعجب به سمتش برگشت. امکان نداشت. اون نباید میدیدش‌.

"چرا انقدر تعجب کردی؟ نکنه لالی؟"
صدای بم اون توی گوشش پیچید و تونست نزدیک تر شدن پسر روبه‌روش رو حس کنه.

Devil wears prada || VKookWhere stories live. Discover now