Blue Eyes

411 96 51
                                    

Song: Him

By " Sam Smith "
🌿🌿

Third Pov.

[ گی بودن، نقص تو نیست ]

" بابا من حالم خوبه
لازم نیست اینکارارو بکنیم "

" خواهش میکنم
من میترسم "

" چیزی نیست زین
به زودی قراره خوب بشی
اینا فقط فکرای تو سرتن... "

یاسر هلش میده داخل یه اتاق که از سفیدی چشمو      میزنه
انگار افتاده تو یه تله
یه تله مرگ آور که بیرون اومدن ازش سخته...

" خب زین، حالت چطوره؟ "

یه لبخند احمقانه رو لبشه
روپوش سفید داره و حال زینو میپرسه.
اون خوب نیست
میخواد برگرده خونه و خود واقعیشو بغل کنه.
مرد دستشو میگیره و زین با تمام نو جوانیش میفهمه
دیگه راه برگشتی نیست.

" میخوای یکم آهنگ گوش بدیم؟ "
.
.
.
" زین، زین چشماتو باز کن "

" زین خواهش میکنم منو نترسون "

دستشو آروم رو گونه رفیقش میکشه و باز هم صداش میکنه.
به خاطر تلاش های نایل نیست که از خواب میپره، از ترس عمیقیه که تو همه خواب هاش وجود داره.

نفس نفس میزنه و پیشونیش عرق کرده، چشماش پر از اشکه و فقط منتظر یه تلنگر دیگه ست تا رهاشون کنه.

تاری دیدش که از بین میره و بالاخره میتونه  نایلو جلوش ببینه، بدون فکر زیر گریه میزنه.

" هی زین، فقط خواب بود
آروم باش "

این چیزا برای نایل عادی شده، دیدن این وضع زین چیز تازه ای نیست.

روی تخت میشینه و سر زینو تو بغلش میگیره و موهای رنگ شدشو نوازش میکنه.

" چیزی نیست، من پیشتم رفیق
تموم شد دیگه "

دلش نمیخواد احساساتی بشه، اون هرچه سریع تر باید این وضعیتو جمع کنه و زینو به مود خوبش برگردونه.

سرشو از بین دستای دوستش بیرون میکشه و همینطور که چشماش خیسن و بغض داره میکشتش، میگه:" چرا زودتر بیدارم نکردی؟
من داشتم تو خواب میمردم نای... "

و دوباره هق هقو از سر میگیره، درواقع نایل تو این سالها هرکاری از دستش برمیومده کرده و الان دیگه فقط میتونه باهاش کنار بیاد چون به نظر نمیاد حال زین بهتر بشه.

" من سعیمو کردم صورتی
نمیتونستم بزنمت دارلینگ "

با گفتن صورتی، موهاشو بهم میریزه و خم میشه تا کفشاشو بپوشه.

اما زین دستشو میگیره و سعی میکنه مستقیم به چشمای آبی پسر رو به روش نگاه کنه.

" داشتی میرفتی؟ "

" اوهوم "

سریع اشکاشو پاک میکنه و صاف روی تخت میشینه.

" اصلا کی اومدی؟ "

Ivy [Z.M]Where stories live. Discover now