لیسا
من الان توی رستورانی هستم که چنگ کار میکنه. منم اینجا کار میکنم. یه هفته ای از قرار منو جنی میگذره، و بعد ازاون من اینجا استخدام شدم. خیلی سریع استخدامم کردن چون به کارگر نیاز داشتن.
یه ماه و نیم از زمان اومدنم به دنیای ادما میگذره، و یه هفته از حرفای جیمین.
به هر راهی که بتونم از دستش فرار کنم فکرکردم، برای محافظت از دوستام و صدالبته جنی، ولی نمیتونم، اون خیلی قویه. هرجا برم میتونه پیدام کنه.
نمیدونم میتونم اینارو به چنگ بگم یا نه، اره من
باهاش تمرین میکنم چون میخوام که بتونه از خودش دفاع کنه. بهش گقتم که برای مجافظت از خودش خوبه ولی نگفتم که ممکنه اونم یکی از هدف های پدرم برای تنبیه بیشتر من باشه. فاک، چیکار کردم که این بلاها باید سرم بیاد؟ من فقط عاشق جنی شدم. میدونم اون یه برده ست و این توی خانواده ما ممنوعه ولی چرا؟ اون خیلی بد مارو تنبیه کرد، ولی براش کافی نبود؟از اینکه واقعا ثابت کرد که عشقی وجود نداره خوشحاله؟
عشقی وجود نداره، عشق وقتیه که اون تورو فراموش کرده، و واقعا هم کرده.
همیشه گریه میکنم، بالشتم رو قبل از خواب بغل میکنم و تا میتونم گریه میکنم.
همیشه حس میکنم جنی رو از دست دادم، و هیچ خاطره توی گذشته باهم نداریم. جوری که نگام میکرد، اون عشقی که توی چشماش بود و بهم نگاه میکرد دیگه نیست.
یری:لیسا.اتاق شماره ۴ وی ای پی. اینا سفارش هایش هستن.
چشمکی زد و منم خندیدم و رفتن تا سفارش های مشتری رو اماده کنم.
در زدم و گفتم:خانم سفارشاتون رو اوردم میتونم بیام داخل؟
صداشو شنیدم که گفت اره و منم رفتم داخل.
از پشت دیدمش، واقعا خوشگله. همونطوری به پشتش خیره شده بودم.
لیسا! بسه! تو جنی رو دوست داری!سریع سرمو تکون دادم و رفتم سمتش.
-سفارش هاتون خانم.
و سفارش هارو بدون نگاه کردن بهش روی میز گذاشتم چون حس میکردم اگه بهش نگاه کنم یعنی دارم به جنی خیانت میکنم. ولی میتونم حس کنم که اون داره بهم نگاه میکنه.
خیلی غذا سفارش داده بود ولی سریع روی میز گذاشتمشون. اون تنهاست ولی به اندازه دونفر غذا سفارش داده.
-وقتتون بخیر خانم، من لی...
سینی که دستم بود از دستم افتاد.ترسیدم. من الان مثل چی ترسیدم.
با لبخند گفت:لیسا.سریع تعظیم کردم و گفتم:خوشحالم که میبینمتون سرورم، میدونم به دور از ادبه، ولی شما اینجا چیکار میکنید؟
YOU ARE READING
FIGHT FOR LOVE
Fantasyالهه ای که عاشق یک برده شده.پدرش کسیه که به عشق اعتقادی نداره یک الهه برای جنگیدن واسه عشقش چیکار میتونه بکنه؟ دوستان این یه فیک ترجمه هستش امیدوارم که خوشتون بیاد❤ پیج اصلی:QueenJendeukie@