4

246 27 8
                                    

lier

بعد از صحبت با نیکی و فیلیکس گوشیو کنار گذاشتم و سعی کردم بخوابم.
*خواب*
_پاتو از خونه من بذار بیرون هوس باز کثیف
با ترس نگاهش میکرد
_مامان.. مامان من...
با گریه به پای مادرش افتاده بود دخترک بی گناه
مادرش داد زد و پاشو عقب کشید
_من دیگه مامانت نیستم از خونه من برو بیرون همجنسباز
دخترک سرشو بلند کرد و با چشمای پر حرف به مادرش خیره شد اما بعد اخم کرد و از جاش بلند شد
رفت سمت اتاقش بعد از پوشیدن کتش و یه کلاه گوشی و هنذفریشو تو جیبش گذاشت
با عصبانیت بیرون اومد رو به مادرش وایستاد
_من میرم اما اینو بدون هیچوقت... بغض کرد
هیچوقت فراموش نمیکنم امروزو... حرفات و مطمعن باش بابت قضاوت اشتباهت تاوان میدی
قلبم از درد دخترک سنگین شد داد زدم :لعنت بهتتتت چرا انقدر بی رحمی
اما با اولین اشکی که از چشمم چکید با ترس از خواب پریدم
به اطرافم نگاه کردم و اولین چیزی که دیدم تصویر یه غریبه تو آینه بود.
صورتم از اشک خیس شد دستمو سمت صورتم اوردمو اشکمو پاک کردم اما پشت بندش اشک های دیگه با سرعت مسابقه میدادن
از جام بلند شدم دوییدم سمت دستشویی و شیر آب رو باز کردم با حرص چندتا مشت آب پاشیدم به صورتم وقتی کمی حالم بهتر شد به خودم تو آینه نگاه کردم.
این آدم هنوزم برام غریبست ...
+ من کی ام؟
_سباستین بیا شام بخوریم عزیزم
دستامو با حوله خشک کردمو اومدم بیرون
نیلا رو نگاه کردم... اصلا شبیه اون آدم تو خوابم نیست.. اون کی بود؟ اون دختره کی بود؟ چرا انقدر حس دلشکستگی داشتم بجای اون دختر؟
نیلا نگاهم کرد
_چیه خشکت زده؟
به خودم اومدم و با دیدن ظرف غذاهای خوش رنگ و لعاب لبخندی زدم و سمت میز شام رفتم.
***
فردای اون روز از خونه زدم بیرون سمت دانشگاهم البته به اصرار خودم چون نیلا نمیخواست فعلا جایی برم اما دلم نمیخواست تو خونه بمونم و بیشتر به خوابم فکر کنم! باید خودمو خسته میکردم سرگرم میشدم.
با گوگل مپ مسیر مترو خور به دانشگاهمو پیدا کردم ولی این شهر این آدما خیلی خیلی برام غریبن
حس خوبی نسبت بهشون ندارم حس میکنم تو یه دنیای دیگم، با گذاشتن هنذفری تو گوشم از اسپاتیفای یه آهنگ رندوم پلی کردم
و همینطور با گوش دادن بهش آروم شدم داشتم آدما رو هم نگاه میکردم که چهره دختری آشنا رو دیدم با موهای سیاه بلند شلاقی با لباس های سیاه
ولی دور تر از من بود

 با گوگل مپ مسیر مترو خور به دانشگاهمو پیدا کردم ولی این شهر این آدما خیلی خیلی برام غریبن حس خوبی نسبت بهشون ندارم حس میکنم تو یه دنیای دیگم، با گذاشتن هنذفری تو گوشم از اسپاتیفای یه آهنگ رندوم پلی کردم و همینطور با گوش دادن بهش آروم شدم داشتم آد...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
I'm in hellWhere stories live. Discover now