بعد از رفتن خانواده پارک، سمت استديو كوچيكي كه هر وقت دلم ميگرفت رفيق تنهايام شده بود رفتم ،آهنگی که چند سال پیش برای جیمین نوشته بودم،
جلوم گرفتم روبه روي ميكروفون شروع به خوندن
کردم ...No limit in the sky
محدودیتی توی آسمون نیستThat I won’t fly for ya
که نذاره من برای تو پرواز کنمNo amount of tears in my eyes
هیچ مقدار گریه ای توی چشم هام نیستThat I won’t cry for ya, oh no
که برای تو اشک نریزمWith every breath that I take
با هر نفسی که میکشمI want you to share that air with me
میخوام که اون هوا رو با من شریک بشیThere’s no promise that I won’t keep
هیچ قولی نیست که نگه ش دارمI’ll climb a mountain, there’s none too steep
از کوه بالا میرم، هیچ سراشیبی ای هم وجود نداره[Chorus]
When it comes to you
وقتی پیش تو میادThere’s no crime
هیچ جنایتی نیستLet’s take both of our souls
بیا روح هامونو بگیریمAnd intertwine
و به هم ببافیمشونWhen it comes to you
وقتی سمت تو میادDon’t be blind
نابینا نباشWatch me speak from my heart
منو ببین که از ته قلبم صحبت میکنمWhen it comes to you
وقتی سمت تو میادComes to you
وقتی سمت تو میاد[Post-Chorus]
Want you to share that
میخوام که تقسیمش کنی(When it comes to you)
وقتی سمت تو میاد[Verse 2]
Cupid ain’t a lie
کیپد دروغ نیست
(کیپد یکی از خدایان یونانه که خدای عشق نامیده میشد و به شکل یک بچه بود)Arrow got your name on it, oh yeah
تیر، اسم تورو روی خودش دارهDon’t miss out on a love
عشقو از دست ندهAnd regret yourself on it, oh
و پشیمون عشقت نشوOpen up your mind, clear your head
ذهنتو باز کن و مغزتو بشورAin’t gotta wake up to an empty bed
نباید توی یک تخت خالی بیدار بشیShare my life, it’s yours to keep
زندگیمو شریک میشم، دیگه مال تویه که نگه ش داریNow that I give to you all of me, oh
الان که دارم همه چیزمو بهت میدمبعد ضبط کردن آهنگ اونو توی فلش ریختم و از اتاق
رفتم بیرون با دیدن چهره درهم رفته پدر بزرگم رو به رو شدم سرمو
انداختم زیر با رفتن تو آغوش گرمش تعجب کردم
بعد چند ثانیه متقابلاً بغلش کردم بعد از اینکه از بغلش
در آمدم با لبخند بهم گفت_پسرم بزرگ شده
با تعجب بهش نگاه کردم اولین باری بود که بهم میگفت
پسرم ، بعد از کنارم رد شد رفت تو اتاقش
لبخندي زدم ، نفس عمیقی کشیدم رفتم سمت اتاقم شروع کردم به
فک کردن به جیمین با دوباره فهمیدن اینکه اون ی زوج
دیگه داره فقط به درخواست خانوادش با من ازدواج
میکنه بغض کردم اه چقدر میتونست سخت باشه
ی لحظه کل اون حس بد رفت با فکر اینکه ی نفر دیگه
لمسش کنه ی نفر دیگه اون لبای پفکیش ببوسه ی نفر
دیگه اونو بدست بیاره مشتم محکم بلند کردم کوبیدم
روی دیوار (آرام فرزندم آرام)جیمین
با زنگ خوردن گوشیم با دیدن اسم تهیونگ لبخندی
زدم+الیو
_درد الیو ی آلو رو درست بگو
+باشه الووووو
_خب سیلامم چیمی
+چرا این ساعت شب زنگ زدی مردم آزار
_مردم آزار عمته زنگ زدم بگم چی شد ازدواج چه کردی؟؟
+هیچی ازدواج میکنم با تمام عواقبش
_اوه اوه اوعضات خرابه چیم اینجوری که فهمیدم مادر و
پدرت ازین که ی امگای خاصي هستی میتونی باردار شی
حتما ازت توقع دارن نوه بیاری براشون+ایششش تهیونگ تازه داشتم فراموشش ميكردما ، اه میدونم
تهيونگ با شیطنت گفت
_جای خوبش اینه کوک عاشقته میتونید اهمممم
+درد و مرضض اهمممم میدونم همشو میدونم فقط
موندم چجوری اتفاق میوفته( مثبت کی بودی تو)_توی امگایی اونم آلفا بهم نیاز دارین یهو اتفاق میوفته
+بیا تمومش کنیم دارم از خجالت سرخ میشم
بلند خندید
_شدی مثل تازه عروسا ی بی تجربه ( خو بی تجربه اس بچم )
+ی جوری میگی بی تجربه انگار تا حالا هفت دور طلاق
گرفتم من اولین ازدواجمه معلومه استرس میگیرم_عروس خانم اروم باش همه چی آروم پیش میره
سریع گوشی قطع کردم عوضییییییی هوووففف
یعنی من و کوک نههههه اییی با فکرشم سرخ شدم
ایششش بگیر بخواب پارک جیمین
![](https://img.wattpad.com/cover/245351369-288-k380585.jpg)
YOU ARE READING
love And Winter ❄️:)#kookmin
Fanfictionاسم: بی نام ( گشادیه دیگه ) ژانر :امپرگ _امگاورس_رومانتیک _اسمات کاپل: کوکمین_ویمین_هوپمین:) خب: جونگ کوک نوه آقای جعونه که تو سن سیزده سالگی مادرش به دست پدرش کشته میشه و بدون پدر و مادر با پدربزرگش ثروتمندش زندگی میکنه ما بین این قضایا جونگ کوک...