(کوک)
رسیدم خونه با تردید در باز کردن با تهیونگ
که مشغول بازی با مین جو بود مواجه شدم و
نفس راحتی کشیدم و بچه رو ازش گرفتم
گذاشتمش توی کریرش
بهش گفتم+کیم میتونی بری
_باش من میرم ولی فقط خدا صبرت بده
+میده نگران نباش تو
و از خونه رفت بیرون و دختر خندونم نگاه کردم
و روبش گفتم+قشنگ ریدی بهش آره روز تو دهنش زهر کردی
که بفهمه من چی میکشم اهم الحق دختر
خودمی توبه چشمای حلالی شکلش که شبیه دو تا تیکه
ی ماه شده بود نگاه کردم اون چشمای چشمای
جیمین بود اروم بغلش کردم پیشونیش بوسیدم
و بهش گفتم+ پرنسس کوچولوی من
و با ذوق زد تو صورتم با تعجب بهش نگاه کردم
+ یاااا اینطوری ابراز علاقه میکنن آخه
با خندید و همراهش خندیدم و بردمش تو
اتاق تا بخوابونمش .بعد دو ساعت تلاش خوابید و با خستگی
رفتم سمت حموم و شیر آب باز کردم و
رفتم زیرش .با صدای زنگ گوشیم سشوار خاموش کردم
و به شمار ای که زنگ زد خیره شدم و جواب
دادم+بفرمایید
@ آقای جئون؟؟؟
+بله خودمم بفرمایید
@ همسرتون بهوش امدن
چییییی جیمین بهوش امده سریع
جواب دادم+حالش ...حالش چطوره
@ حال ایشون خوبه لطفا بیاید بیمارستان
+با....باشه
سریع قطع کردم و شروع به پوشیدن لباس
کردم وقتی لباسم پوشیدم تازه یادم امد
مین هم هست سریع با همون لباسای گوگولی و
صورتیش توی کالسکه اش گذاشتم و بردمش
پایین وقتی به ماشین رسیدیم سریع بغلش
کردم توی کریر تو ماشینش گذاشتمش و کالسکش
بستم گذاشتم تو صندوق و سوار شدم سریع
راه افتادم سمت بیمارستان و همین جور
که میرفتیم زنگ زدم به تهیونگ با صدای
خواب آلودی جواب داد_ بله
+ درد و بله کیم چرا خواببییییییییی
_ یاااا گوشم چی شده
تا خواستم جواب بدم مین با صدای دادم
گریه کرد اییی همین کم بود اروم دستم روی شکم
کوچولوش گذاشتم و اروم همین جور که رانندگی
میکردم مالشش میدادم تا اروم شه مامان
همیشه میگفت وقتی ی توله گرگ گریه میکنه
باید شکمش اروم مالش بدی اونم کم کم اروم میشه
با صدای خر خر ارومش متوجه شدم که آروم شده
دستم برداشتم یا صدای ارومی گفتم+ کیم جیمین بهوش امده
چند لحظه انگار که تو شوک بود حرف نزد بعد
ی هو داد کشید_دارییییی راستتتت میگیییی
+ شششش اروم مینی تازه خوابیده
_ اوه تو راست میگی
+ آره ما الان رسیدیم بیمارستان
کیم تو هم سریع راه بیوفت_ باشه الان راه میوفتم
وقتی رسیدیم مینی رو باز تو کالسکش
گذاشتم و رفتیم بخش عمومی تا جیمین
ببینیم به چهره ی غرق خوابه اون موجود
کوچولو نگاه کردم اون فقط دو هفتش بود
ولی اندازه ی بچه دوماهه سرحال بود
این نشون میده شبیه جیمینه
وقتی رسیدیم به بخش اول با دکترش حرف زدم
و گفت وضعیت جیمین خیلی بهتر قبله و الان
نباید زیاد خستش کنیم .رفتم و اروم در باز کردم و با مینی وارد شدیم
و اروم کنار جیمین نشستم و مینی و کنار خودم
گذاشتم با باز شدن چشماش با بغض پیشونیش بوسیدم
و گفتم+ انقدر سر من غر غر کردی چرا سه هفته نبودم
بعد خودت دو هفته من با بای بچه ی تازه به دنیا
امده تنها نهادیاروم ی قطره اشک از چشماش پایین چکید سری
باز پیشونیش بوسیدم و گفتم+ جئون جیمین تو حق گریه نداری تو الفات با این
همه دردسر تنها گذاشتی باید جبران کنیاروم با خنده اشکش پاک کرد و گفت
_جبران میکنم قول میدم
بهش ی لبخند زدم با کنجکاوی گفت
_بچه توی کالسکه ست
+ آره
با بغض گفت
_ میشه... میشه ببینمش
+ البته
مینی همراه پتوش از تو کالسکه در آوردم روی
شکم جیمین گذاشتمش و جیمین با تعجب
بهش خیره شده بود( جیمین)
اروم دستم روی کمر کوچولوش گذاشتم و
سرش بوسیدم این موجود کوچولو دقیقا
شبیه کوک بود با چشمای من یکم تکون خورد
و خودش بیشتر تو بغلم فشار داد و بغض کردم
چطوری دلم امد بدون دیدن تو برم آخه خدا
به کوک که با لبخند بهم خیره بود نگاه کردم
و گفتم+ خیلی اذیتت کرد نه
_ نه زیاد فقط وقتایی که پوشکش کثیف
میکردخندیدم و باز به بچه خیره شدم و ناخداگاه
گفتم+ اون دقیقا شبیه توعه ولی با چشمای من
_ اهم
در اتاق محکم باز شد چهره ی دل تنگ
تهیونگ معلوم شد و در که بست داد کشید.# توی عوضی و اشغالی پارک جیمین میدونی
من با این دوتا گدول تنها گذاشتیی مجبورم کردی
بدون ی همدم بمونم مجبورم کردی با اخلاق
سگ الفات کنار بیام مجبورم کردی پوشک
گند بچت عوض کنم توی عوضی هستی که
من تنها گذاشتیبا گریه تک تک این کلمات میگفت و با بغض
بهش خیره بودم+ متاسفم کیم متاسفم
# اینطوری نمیشه میدونی چجوری میشه
من باید دل سری برنمتتتت#################
امیدوارم نهایت لذت رو ازش ببرید ای لاو یو سو ماچ 💓😘
خودم عاشق این پارتم :)
BINABASA MO ANG
love And Winter ❄️:)#kookmin
Fanfictionاسم: بی نام ( گشادیه دیگه ) ژانر :امپرگ _امگاورس_رومانتیک _اسمات کاپل: کوکمین_ویمین_هوپمین:) خب: جونگ کوک نوه آقای جعونه که تو سن سیزده سالگی مادرش به دست پدرش کشته میشه و بدون پدر و مادر با پدربزرگش ثروتمندش زندگی میکنه ما بین این قضایا جونگ کوک...