part 11

2.2K 196 44
                                    

(کوک)

رسیدم خونه با تردید در باز کردن با تهیونگ
که مشغول بازی با مین جو بود مواجه شدم و
نفس راحتی کشیدم و بچه رو ازش گرفتم
گذاشتمش توی کریرش 
بهش گفتم

+کیم میتونی بری

_باش من میرم ولی فقط خدا صبرت بده

+میده نگران نباش تو

و از خونه رفت بیرون و دختر خندونم نگاه کردم
و روبش گفتم

+قشنگ ریدی بهش آره روز تو دهنش زهر کردی
که بفهمه من چی میکشم اهم الحق دختر
خودمی تو

به چشمای حلالی شکلش که شبیه دو تا تیکه
ی ماه شده بود نگاه کردم اون چشمای چشمای
جیمین بود اروم بغلش کردم پیشونیش بوسیدم
و بهش گفتم

+ پرنسس کوچولوی من

و با ذوق زد تو صورتم با تعجب بهش نگاه کردم

+ یاااا اینطوری ابراز علاقه می‌کنن آخه

با خندید و همراهش خندیدم و بردمش تو
اتاق تا بخوابونمش .

بعد دو ساعت  تلاش خوابید و با خستگی
رفتم سمت حموم و شیر آب باز کردم و
رفتم زیرش .

با صدای زنگ گوشیم سشوار خاموش کردم
و به شمار ای که زنگ‌ زد خیره شدم و جواب
دادم

+بفرمایید

@ آقای جئون؟؟؟

+بله خودمم بفرمایید

@ همسرتون بهوش امدن

چییییی جیمین بهوش امده سریع
جواب دادم

+حالش ...حالش چطوره

@ حال ایشون خوبه  لطفا بیاید بیمارستان

+با....باشه

سریع قطع کردم و شروع به پوشیدن لباس
کردم وقتی لباسم پوشیدم تازه یادم امد
مین هم هست سریع با همون لباسای گوگولی و
صورتیش توی کالسکه اش گذاشتم و بردمش
پایین وقتی به ماشین رسیدیم سریع بغلش
کردم توی کریر تو ماشینش گذاشتمش و کالسکش
بستم گذاشتم تو صندوق و سوار شدم سریع
راه افتادم سمت بیمارستان و همین جور
که میرفتیم زنگ زدم به تهیونگ با صدای
خواب آلودی جواب داد

_ بله

+ درد و بله کیم چرا خواببییییییییی

_ یاااا گوشم چی شده

تا خواستم جواب بدم مین با صدای دادم
گریه کرد اییی همین کم بود اروم دستم روی شکم
کوچولو‌ش گذاشتم و اروم همین جور که رانندگی
میکردم مالشش میدادم تا اروم شه مامان
همیشه می‌گفت وقتی ی توله گرگ گریه می‌کنه
باید شکمش اروم مالش بدی اونم کم کم اروم میشه
با صدای خر خر ارومش متوجه شدم که آروم شده
دستم برداشتم یا صدای ارومی گفتم

+ کیم جیمین بهوش امده

چند لحظه انگار که تو شوک بود حرف نزد بعد
ی هو‌ داد کشید

_دارییییی راستتتت میگیییی

+ شششش اروم مینی تازه خوابیده

_ اوه تو راست میگی

+ آره ما الان رسیدیم بیمارستان
کیم تو هم سریع راه بیوفت

_ باشه الان راه میوفتم

وقتی رسیدیم مینی رو باز تو کالسکش
گذاشتم و رفتیم بخش عمومی تا جیمین
ببینیم به چهره ی غرق خوابه اون موجود
کوچولو‌ نگاه کردم اون فقط دو هفتش بود
ولی اندازه ی بچه دوماهه سرحال بود
این نشون میده شبیه جیمینه
وقتی رسیدیم به بخش اول با دکترش حرف زدم
و گفت وضعیت جیمین خیلی بهتر قبله و الان
نباید زیاد خستش کنیم .

رفتم و اروم در باز کردم و با مینی وارد شدیم
و اروم کنار جیمین نشستم و مینی و کنار خودم
گذاشتم با باز شدن چشماش با بغض پیشونیش بوسیدم
و گفتم

+ انقدر سر من غر غر کردی چرا سه هفته نبودم
بعد خودت دو هفته من با بای بچه ی تازه به دنیا
امده تنها نهادی

اروم ی قطره اشک از چشماش پایین چکید سری
باز پیشونیش بوسیدم و گفتم

+ جئون جیمین تو حق گریه نداری تو الفات با این
همه دردسر تنها گذاشتی باید جبران کنی

اروم با خنده اشکش پاک کرد و گفت

_جبران میکنم قول میدم

بهش ی لبخند زدم با کنجکاوی گفت

_بچه توی کالسکه ست

+ آره

با بغض گفت

_ میشه... میشه ببینمش

+ البته

مینی همراه پتوش از تو کالسکه در آوردم روی
شکم جیمین گذاشتمش و جیمین با تعجب
بهش خیره شده بود

( جیمین)

اروم دستم روی کمر کوچولوش گذاشتم و
سرش بوسیدم این موجود کوچولو دقیقا
شبیه کوک بود با چشمای من یکم تکون خورد
و خودش بیشتر تو بغلم فشار داد و بغض کردم
چطوری دلم امد بدون دیدن تو برم آخه خدا
به کوک که با لبخند بهم خیره بود نگاه کردم
و گفتم

+ خیلی اذیتت کرد نه

_ نه زیاد فقط وقتایی که پوشکش کثیف
میکرد

خندیدم و باز به بچه خیره شدم و ناخداگاه
گفتم

+ اون دقیقا شبیه توعه ولی با چشمای من

_ اهم

در اتاق محکم باز شد چهره ی دل تنگ
تهیونگ معلوم  شد و در که بست داد کشید.

# توی عوضی و اشغالی پارک جیمین میدونی‌
من با این دوتا گدول تنها گذاشتیی مجبورم کردی
بدون ی همدم بمونم مجبورم کردی با اخلاق
سگ الفات کنار بیام مجبورم کردی پوشک
گند بچت عوض کنم توی عوضی هستی که
من تنها گذاشتی 

با گریه تک تک این کلمات می‌گفت و با بغض
بهش خیره بودم

+ متاسفم کیم متاسفم

# اینطوری نمیشه میدونی چجوری میشه
من باید دل سری برنمتتتت

#################

امیدوارم نهایت لذت رو ازش ببرید ای لاو یو سو ماچ 💓😘

خودم عاشق این پارتم :)

love And Winter ❄️:)#kookminTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon