(جونگ کوک)
واقعا ما انجامش دادیم ؟
یعنی واقعا اتفاق افتاد ؟
اون مال من شد ؟
با به زبون آوردن این جمله تلخی اینکه اون قبلا مال ی نفر دیگه شده رو حس کردم، قطره ی اشک لجوجانه
از چشمام به پایین افتاد دیشب من جئون جونگ کوک عاشقو با تمام دردی که داشت تو دریا غرق کردم
(این دورغه خودش میدونست هنوزم با تمام وجود جیمین میپرستید و عاشقش بود فقط الان به زمان برای ترمیم
قلب احمقش میخواست ولی نمیخواست تو این زمان جیمین عذاب بده شاید مسخره بنظر بیاد جیمین حتی اگه تیکه تیکه اش هم میکرد کوک دلش نمیومد حتی ی تاره مو ازش کم شه ) بلند شدم حولمو برداشتم رفتم
سمت حموم.(جیمین)
با درد بدی تو پایین تنم پيچيد بیدار شدم ،اييي... چقدر درد میکنه
کوک وحشی با یادآوری اتفاقی که افتاد لبم با خجالت گاز گرفتم چشمامو اطراف چرخوندم ، كوك چرا نبود؟ با باز شدن در حموم
فهمیدم رفته بود دوش بگيره با خجالت سرم انداختم پایین ،
چطوری بعد اینکه من با هوسوک دید بهش نگاه کنم ؟
یا باهاش حرف بزنم ،با حس دست های مردونه ای که
از پشت بغلم کردن دلم بپروانه بارون شد، كوك نفس عمیقی کشید بوسه ای روی
گردنم زد لرز کردم تو گوشم زمزمه کرد_سلام فرشته كوچولو وانيلي صبحت بخیر
+س..سلام صبح تو هم بخیر كوكي
دستشو روی کمرم گذاشت، از درد ناله ی آرومی کردم
با نگرانی پرسید_فرشته من خوبی ؟
باورم نمیشد همچین حرفی بزنه بعد اتفاق دیشب
با درد از بغلش آمدم بیرون به چشماش نگاه کردم
درد بخوبی میشد تو عمق چشماش دید، کوک چرا طوری رفتار میکنی ؟ خوبی با اینکه تو خوب نیستی ؟نتونستم
خودم نگه دارم اینجور رفتار کردنش بیشتر خجالت
زدم میکرد رو بهش با بغض گفتم:+کوکا چرا اینطوری رفتار میکنی چرا آنقدر خوبی
چرا با منی که بهت خیانت کردم اینقدر خوبی لعنتی
من خوردت کردم شکوندمت چرا اينقدر باهام خوبی ؟به گریه افتاده بودم با دیدن چهره ی خیس اشکش
شدت گریم بیشتر شد میون گریه هاش داد كشيد:_اره خوردم کردی شکوندمیم کشتیم تو اون جئون جونگ کوک عاشق کشتی تو دیشب وقتی ی نفر دیگه رو
بوسیدی منو کشتی من خودم به آب و آتیش زدم تا
فقط ی لبخند ازت به عنوان تشکر بگیرم ولی دریغ
از ی لبخند دریغ از ی توجه بازم کردم بازم تلاش کردم
پا پس نکشیدم ادامه دادم پارک جیمین بخاطر تو
همه کار کردم ولی در نهایت چی گیرم آمد ؟
همسرمو وقتی دیدم که لبای ی نفر دیگه رو میبوسه کلمه ای
که من تو حسرت ی بار شنیدنش از تو بودم به اون گفتی
دیشب گفتماین جئون جونگ کوک دیگه مثل قبل نمیشه ،دیگه نمیتونه پارک جیمین دوست داشته باشه ،امروز باز
فهمیدم همش چرنده من بدون پارک جیمین نمیتونم زندگی کنم نمیتونم دووم بیارم من بدون تو ی خیانت کار
نمیتونم میفهمی نمیتونم من نمیتونم .
YOU ARE READING
love And Winter ❄️:)#kookmin
Fanfictionاسم: بی نام ( گشادیه دیگه ) ژانر :امپرگ _امگاورس_رومانتیک _اسمات کاپل: کوکمین_ویمین_هوپمین:) خب: جونگ کوک نوه آقای جعونه که تو سن سیزده سالگی مادرش به دست پدرش کشته میشه و بدون پدر و مادر با پدربزرگش ثروتمندش زندگی میکنه ما بین این قضایا جونگ کوک...