Chapter 25 [YOU ARE JUST LIKE I IMAGINED]

517 220 22
                                    


باز هم کابوس میدیدم...
شاخه های خشکی که در اثر طوفان شکسته و تنه ی قدرتمندی که خم شده و نزدیک به فروپاشی بود،
تصویری که روزی شبیه به درخت بود
با برگ های متلاشی و خزان زده،
دیر یا زود به دلِ سختِ زمین میچسبید...
با خود فکر کردم که این احساس را میشناسم
اما...
به موقع دستم را گرفتی!

---------------------------------------------------------

بی میل از لب های سوهو جدا شد و همونطور که پهلو و کمرش رو نوازش میداد بوسه ای به پیشونیِ پسر زد و تو موهای خوش عطرش نفسِ عمیقی کشید.

آروم یکی از دست هاش رو دورِ شونه ی سوهو حلقه کرد و روی تخت چرخید تا پسرِ نیمه هشیار رو خودش قرار بگیره...

ناله ای نا مفهوم از بینِ لب های پف کرده ی سوهو بیرون اومد و لی فقط به نوازش ها ادامه داد.

صدای خفه ی موسیقی از پشتِ درِ بسته ی اتاقِ مخصوص به گوش میرسید.کلاب مثلِ همیشه شلوغ بود و با بندِ مشهوری که دعوت بودند از همیشه پر سر و صدا تر به نظر میرسید.به موهای سوهو بوسه زد و ملحفه رو با مراعاتِ خاصی رو بدن های برهنه شون کشید.

لبخندِ محوی روی لب هاش نشسته بود و به نظر میرسید حقِ انتخابی در این مورد نداره...اون لبخند احترامِ خاصی برای اسم و رسمِ وهم انگیزِ پسرِ چینی قائل نبود!

لی-خوابیدی؟
-نه فقط...بذار نفسم جا بیاد!
-خسته ت کردم؟
- ازم حرف نکش!
-برای شبِ اول خیلی بهت آسون گرفتم بِیبی...داری نگرانم میکنی!
-تو نگران هم میشی؟
-البته!
-تحت تاثیر قرار گرفتم!
-منم همینطور...بعد از اون همه آه و ناله چطور برای زبون درازی انرژی داری؟
-اگه گذاشتم دیگه بهم دست بزنی!!!!

لی به خنده افتاد و آروم سوهو رو روی تخت سر داد.موهای خیس و به هم ریخته ش رو از پیشونی کنار زد و روش خم شد.لب هاش رو بوسید و با جواب های نصفه و نیمه ای که میگرفت میونِ بوسه خندید. وقتی خودش رو عقب کشید،چشم های نیمه باز و لبخندِ خسته ی سوهو بهش خوش آمد گفت.
با انگشتِ شصت ابرو های پسرِ جذاب و دوست داشتنی رو مرتب کرد و بوسه ای طولانی پشتِ پلک هاش نشوند.با نوکِ انگشت،نرم و ملایم سانت به سانتِ صورتِ سوهو سفر کرد.

سوهو-کاش نیم ساعت پیش هم همینقدر دوستم داشتی؟
-بی انصاف نباش! زیادی خوردنی بودی!
لی با لبخند ملحفه رو مرتب کرد و بعد از اینکه بدونِ مزاحمت به نیمرخِ بانمکِ پسر خیره شد و تک تکِ اجزای صورتِ سوهو رو به خاطر سپرد با نیشخند گازِ محکمی از بازوش گرفت!
سوهو-یااااااا!
-دلم نمیخواد الان بخوابی!
ابرو های پر پشتِ لی مثل موج حالت گرفته بود و صدای گیرا و دستوریِ همیشگی،با التماس کش اومد.سوهو با ترس کمی عقب کشید و با نگاهِ عجیبی به پسر خیره شد.

سوهو-بدونِ مقدمه چینی جوابمو بده...جانگ ییشینگ کجاست و باهاش چیکار کردی؟!
لی با شیطنت بوسه های ریز و سبکی به سر شونه و گردنِ پسرِ مورد علاقه ش زد و نا محسوس ملحفه رو پایین تر کشید و همزمان منطقه ی حکم فرماییِ بوسه ها رو وسیع تر کرد.

[COMPLETED] •⊱ SILHOUETTE ⊰• (SeKai ChanBaek)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora