لیلی ایوانز کیه؟
.
وقتی داشتم سمت کلاس میرفتم صدای جیمز رو شنیدم و همونجا متوقف شدم تا جیمز بهم برسه
جیمز_صبح بخیر ریموس
ریموس_صبح بخیر
جیمز_در چه حالی؟
ریموس_خوب تو چی؟
جیمز_خوبم ولی ... کار‌هایی که برای کلاس فیزیک باید انجام میدادیم رو انجام ندادم ... خواستم ببینم که ... میشه که ... کمکم کنی ... و یه جورایی ... با هم انجامش بدیم؟
بهش نگاه کردم و فهمیدم از اینکه داره همچین درخواستی میکنه یکم خجالت کشیده
ریموس_من فقط میتونم راهنماییت کنم که چجوری انجامش بدی ... باقیش با خودته!
لبخند پررنگی زد و دستشو رور شونم انداخت
جیمز_همینشم از سرم زیادیه! فقط نمیخوام جلوی لیلی ایوانز ضایع بشم میدونی ...
ریموس_لیلی ایوانز کیه؟
جیمز_زیباترین دختری که میتونی توی کل زندگیت ملاقات کنی ...
چشماشو بست و با یه لبخند کوچیک رو لباش نفس عمیقی کشید
ریموس_که اینطور ... دوست دارم ببینمش!
جیمز_امروز کلاس فیزیکمون با همه! حتما میبینی!
"۱۹ نوامبر ۲۰۲۰
اینکه بر خلاف من جیمز خیلی پر حرف و پر انرژیه خیلی کمک میکنه به اینکه هیچوقت فضای بینمون سنگین نباشه.
تمام امروز جیمز داشت از لیلی میگفت. از خوبیاش، از اینکه چقدر خوشگل و جذابه، از اینکه همیشه سعی میکنه توجهشو جلب کنه ولی آخرشم موفق نمیشه و نمیتونه درست و حسابی انجامش بده.
لیلی موهای قرمز و خوش حالتی داره. پوستش به نسبت جیمز سفیدتره و چشمای سبز خوشرنگی داره. به نسبت خودش خوش قد و قواره و خوش هیکله. لبخند زیبایی داره و مشخصه که مثل جیمز خیلی مهربونه. از کلاس امروز مشخص بود که توی درس‌هاش هم خیلی عالیه.
وقتی جیمز بهش نگاه میکرد، چشم‌هاش برق میزد. میتونم قسم بخورم تا حالا ندیده بودم کسی چشم‌هاش اینطوری برق بزنه برای یه دختر.
لیلی وقتی چشمش به من خورد و فهمید دارم بهش نگاه میکنم اول یکم شوکه شد ولی بعدش یه لبخند مهربون زد و برام دست تکون داد. نگم بهتون که جیمز چجوری عکس‌العمل نشون داد ..."
جیمز_اون ... الان ... برات ... دست ... تکون داد؟
حسی مخلوط از هیجان و حسادت رو میشد از توی چشمای جیمز (و قطعا حرارت بدنش) دریافت کرد
ریموس_آره ... ولی فقط به خاطر اینکه جدید اومدم!
گفتم و دستامو بالا آوردم
YOU ARE READING
Paper Plane (Wolfstar)
Fanfictionچطوری اینقدر راحت همه چیز عوض میشه؟ وقتی حتی انتظارشم نداری ... اتفاقاتی میفته که زندگیتو به طور کلی تغییر میده!
