اولین هواپیمای کاغذی
.
"۱۶ نوامبر ۲۰۲۰ خیلی دردناکه. اینکه نمیتونی مثل یه آدم نرمال شبها سر رو بالش بزاری و بخوابی. اینکه نمیتونی مثل یه آدم نرمال مدرسه بری و مثل بقیه درست رو بخونی.
اینکه صورتت همیشه زخمی باشه باعث میشه توی چشم بقیه یه آدم عجیب به نظر برسی. اینکه زورت بیشتر از بقیه باشه باعث میشه عجیب به نظر برسی. اینکه وقتی نزدیک به ماه کامل میشه، از همیشه پرخاشگر تر بشی و با هر تلنگری در هم بشکنی باعث میشه تو نگاه بقیه عجیب به نظر برسی.
وقتی بعد از ماه کامل بری مدرسه و مثل یه مریض به چشم بیای، بیجون بودن و زخم های جدید روی صورت و بدنت فقط باعث میشه بیشتر تو چشم بری. گودی زیر چشمات و پوست رنگ پریدهات که به خاطر درد و بی خوابی شب قبله فقط همه چیز رو عذاب آور تر میکنه.
هیچ دختری از یه پسرِ عجیب خوشش نمیاد و نه تنها سمتش نمیره بلکه تا جایی که بتونه هم ازش فرار میکنه. پسرا هم که اکثر اوقات به جای ترسیدن ترجیح میدن مسخرهات کنن.
با ۱۷ سال و خوردهای سن؛ یه وقتایی لازم میشه با بابام جایی برم، مخصوصا چند روزِ نزدیک به ماه کامل. توی مدرسه یا اکثر اوقات مورد تمسخر واقع میشم، یا آدما ازم فرار میکنن و این خیلی اذیت کنندهاست.
فردا قراره برم یه مدرسه جدید و قراره دوباره با موج زیادی از نگاههای عجیب و غریب مواجه بشم. سال آخر دبیرستان مهم ترین سالیه که میدونم قراره به افتضاح ترین شکل ممکن تمومش کنم و بعد از اون قراره دانشگاه رو به مضحک ترین حالت ممکن شروع کنم. زندگی من هیچ چیز عادی و نرمالی نداره و واقعا بهش عادت کردم.
اینقدر اینو باور دارم که الان صورتم به خاطر جای چنگهای چند دقیقه پیش داره خون میاد و دارم روی این کاغذ چرت و پرت ترین حرفای ممکنی که یه نفر میتونه بزنه رو مینویسم و حتی نمیدونم برای چی دارم اینکارو میکنم.
بزار توصیف کنم جایی که هستم و وضعیتی که دارم رو. توی سرمای ماه نوامبر بدون هیچ لباسی توی سلولِ اتاق زیر شیروونی که بابام درست کرده نشستم و در حالی که از صورتم خون چکه میکنه دارم با خودکار مشکی رنگ روی کاغذ A5 به کسی که نمیدونم کی هست نامهای مینویسم و نمیدونم بعد از خوندنش چه واکنشی نشون میده.
اینکه الان از استخون درد و سوزش دلم میخواد بمیرم کاملا طبیعیه؟ بله هست. اینکه دلم میخواد از این پنجرهی کوچیک به زور خودمو رد کنم و پایین بپرم کاملا طبیعیه؟ بله هست.
چیزهایی که برای آدم عادی طبیعیه برای یه آدم غیر عادی غیر طبیعیه و چیزهایی که برای یه انسان نرمال اوکی نیست برای یه آدم آنرمال کاملاً اوکیه.
حتی همین الان که این کاغذ رو با چرت و پرتام پر میکنم از نظر یه انسان کاملا مسخره و غیر عادیه. ولی برای من که نیمه انسانم کاملا طبیعی به نظر میرسه.
احتمالا داری با خودت فکر میکنی این کاغذی که دارم الکی پرش میکنم قراره یه کتاب فانتزی با داستان های افسانهای باشه. باید بگم داری اشتباه میکنی! زندگی واقعی من دقیقا همین شکلیه! من یه گرگینهام که هر ماه وقتی ماه قراره کامل بشه خودمو توی سلول اتاق زیر شیروونی حبس میکنم تا تبدیل بشم و بعد از تبدیل شدن هیچ کنترلی روی کارهام ندارم.
الانم به این فکر افتادی که من یه آدم دیوونهام که فقط دچار توهم شدم! میخوای برات خاطرهی اولین باری که تبدیل شدم رو بگم؟
تولد ۷ سالگیم بود. پدرم برای تولدم تصمیم گرفته بود دو نفری به جنگل بریم و ۲ شب اونجا بمونیم و خوش بگذرونیم. جادهی اصلی بسته بود پس مجبور شدیم از جادهی کوهستانی بریم. وسطای راه بود که ماشین با صدای وحشتناکی ترمز میکنه. دقیق یادم نمیاد چه اتفاقی برای ماشین افتاد ولی در هر صورت مجبور شدیم شب رو توی دشت پایین کوه بمونیم. وقتی پدرم یادش افتاد با خودش کیسه خواب ها رو از توی صندوق ماشین نیاورده مجبور شد برگرده. من توی چادر تنها موندم. اون شب ماه کامل بود و منم توی چادر مشغول بازی بودم. صدای زوزهی گرگی رو شنیدم نزدیکه چادر میشد. با تمام توانم جیغ کشیدم و این فقط باعث شد اون گرگ بیشتر از قبل عصبانی بشه و اتفاقی که نباید بیفته ...
فکر میکنم فعلا در همین حد شناختن من برات کافی باشه. اینقدر زندگیم جذاب! هست که بتونم تا ۴-۵ سال آینده روزی یه نامه بنویسم برات که بخونی. پس فعلا خودتو خسته نکن و به همین یکی قانع باش ...
ر.ج.ل"
کاغذ رو برگردوندم و پشتش عدد ۱ رو با خط Runic نوشتم. کاغذ رو تا کردم و مطمئن شدم اندازههاش کاملا درسته. پنجره رو که باز کردم و باد سردی داخل اومد که باعث شد یه لحظه بلرزم. به سختی سرپا وایسادم و هواپیما رو از پنجره بیرون پرت کردم.
ریموس_سفر خوبی داشته باشی ...
***
یه مقدمهی کوچیک بود از زندگی شخصی ریموس
توی همهی پارتها ریموس داره نامههاشو مینویسه ولی توی بیشترشون اتفاقات روزمرهاش رو هم توصیف میکنم
نظرتونو بگید و ووت هم فراموش نکنیدLove You All 🌈🤍
أنت تقرأ
Paper Plane (Wolfstar)
أدب الهواةچطوری اینقدر راحت همه چیز عوض میشه؟ وقتی حتی انتظارشم نداری ... اتفاقاتی میفته که زندگیتو به طور کلی تغییر میده!