26

1.2K 266 82
                                    

لویی تو ماشین بهش یادآوری کرد و گفت: " این یکی آخرین خونه ای که امروز باید میدیدیم "

هری به ساختمان سفیدی که جلوش بودن نگاه کرد ، به پاسیو های کوچیکی که برای هر واحد وجود داشت نگاه کرد.

نفسشو بیرون داد و به لویی نگاه کرد و پرسید:

" من زیادی سخت میگیرم تو انتخاب؟"

اونا حدود چهارساعت در حال دیدن آپارتمان بودن و لویی تا وقتی لیوان قهوه ش پر بود شکایتی نداشت.

لویی سریع گفت:" اووووم یکم، این اولین خونته واسه همین میفهمم "

هری عقب وایساد و آه کشید و گفت :

" من فقط یه تصویر از خونه تو ذهنم دارم "

لویی جلو اومد و دستشو گرفت و بوسید ، هری با احساس لبهای لویی روی دستش چشماشو بست.

" الان پیدا میکنیش ، بیا پایین " لویی گفت و از ماشین پیاده شد.

هری یه نفس عمیق کشید و پیاده شد لویی جلوی در ماشین سمت اون اومد و هری باز دستشو گرفت و به داخل ساختمان رفتن.

زنی که اونجا منتظرشون وایساده بود بهشون لبخند زد.

با اشتیاق بهشون نگاه کرد و گفت : " هری استایلز کدومتون هستین ؟"

هری دست لویی رو ول کرد و دستشو بلند کرد و سمت زن رفت و بهش دست داد.

زن گفت : " از دیدنت خوشحالم ، امیدوارم اون چیزی که میخوای رو بهتون نشون بدم ، اینجا برای زندگی یه زوج کاملا اندازه س"

لویی با هری زندگی نمیکرد اما مطمئنا وقت زیادی رو قراره اینجا بمونه.

اونارو سمت آسانسور هل داد و دکمه طبقه ۷ رو‌ زد . لویی کنارش وایساد و‌ هری دستشو یواشکی زیر‌ لباسش برد و به آرومی پوست شکمشو لمس کرد و‌ خندید .

زن گفت : " اینجا اکثرا زوج ها زندگی میکنن ، قیمت خونه ها نسبت به متراژش واقعا بزرگتره ، از ساختمان به خوبی نگهداری میشه و مشکلی نداره" هری سرشو تکون داد و به حرفش گوش میکرد.

با باز شدن در لویی پرسید :" قانون نگهداری حیوون خونگی چجوریه ؟"

وارد یه سالن با بوی خوب شدن ، اونارو به سمت راست راهنمایی کرد و هری مشغول خوندن شماره ی درا کرد.

"نگهداری از حیوون کوچیک مشکلی نداره ، سیگار کشیدن تو آپارتمان ممنوعه ، تو این ساختمان کسی سیگار نمیکشه"

Magic [L.S] [Completed]Where stories live. Discover now