8.

577 144 11
                                    


بعد از چندین ساعت نشستن زیر دست خدمتکار ها که سعی در اماده کردنش داشتن تونست نفس بکشه

انقدر به صورتش کرم زده بودن که پوستشو حس نمیکرد

چشم هاش با ارایش خاص دودی کشیده تر و خمار به چشم میومد و هر کسیو محو خودش میکرد

دختری که مشغول شونه کردن دوباره ی موهاش بود برای لحظه ای نگاهش با نگاه خمار پسر توی ایینه قفل شد،لرزی به بدنش افتاد و بعدش شونه زمین افتاد

از اشتباهی که کرده چشم هاشو روی هم فشرد و بعد از معذرت خواهی سریعی از اتاق خارج شد

پوزخندی زد

از روی اون صندلی خسته کننده بلند شد خودشو زیر نظر گرفت

-"زیبا شدی شاهزاده ی امگا.."

دوباره پوزخندی به خودش زد و روی تخت بزرگش نشست

بی توجه به اینکه خدمتگارا برای مرتب کردن موهاش وقت گذاشتن بهمشون ریخت

-"شبیه بره ای شدی که قرار قربانیش کنن جیمینی
شبیه هرزه هایی که اون ها دلشون میخواد روی صورتش ارضا بشن..."

نیم نگاهی به انعکاس درون ایینه ش انداخت و  از اتاق خارج شد

-"شوکی...بیا بهشون نشون بدیم شاهزاده چی بلده.."

***

همه ی حاضرین توی سکوت نگاهشونو به پسری که غرق اجراش بود دادن

بعضی هاشون به سختی اب دهنشونو قورت میدادن
شاهزاده های جوان که ارزوی لمس اون بدن ظریف و خوش تراشو داشتن با شهوت بهش نگاه میکردن حتی بعضی از اون ها پسرو درحالی که برای خودشون میرقصه و یا لمسش میکنن تصور میکردن
حس هاشون به راحتی از چشم هاشون قابل خوندن بود و هرکسی با نیم نگاهی میتونست بفهمه چه فکر هایی توی سرهای بی خاصیتشونه

این بین تنها کسی که نمیشد حسی ازش خوند شاهزاده ای بود که پشت جمعیت مهمانان کنار برادرش نشسته بود و تمام تلاششو برای نشنیدن اون افکار که خونشو به جوش می اورد میکرد

چشم های مشکی به رنگ شبش روشن شده بود و هرکسیو از نگاه بهش به وجد می اورد

تمام حرکات پسری که درحال رقصیدن بودو زیر نظر داشت و با دیدن هماهنگی گربه ای که خودش بهش داده بودتش نیشخند ریزی روی لب هاش شکل گرفت

جیمین با پرشی از روی گربه ش چرخشی انجام داد و با پرش اخرش روی پشتش سوار شد

𝑃𝑎𝑡𝒉𝑤𝑎𝑦|🌓|𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏Where stories live. Discover now