6.

636 164 14
                                    

عکس گردنبند جیمین☝🏻






از روی پیرهن نازکش لمسش کرد و همونطور که سرش روی دست هاش تکیه داده بود به این فکر میکرد که چی میتونه باشه

سو که عادت به ساکت بودن شاهزاده ی جوان نداشت هر چند لحظه یکبار نگاهی از روی کتابش بهش می انداخت ولی جرعت زدن حرفیو بهش نداشت

چند لحظه به همین منوال گذشت تا جایی پسر کوچیکتر اه عمیقی کشید و سرشو روی میز تکون داد

-"چیزی شده جیمینی؟خیلی تو خودتی"

-"چقد حرف میزنی سووووو"

چشم های کشیدش گرد شد

-"یاااا..من که حرفی نزدم!"

حالت گریه به خودش گرفت

-"نمیتونم حلش کنمممممممممممممم"

-"دارم به سالم بودنت شک میکنم جیمین...از وقتی که به سیاهچال رفتی خیلی عجیب شدی"

حالت ملتسمی دست های سو رو گرفت و رو میز خم شد

-"هیونگگگگ...دونسنگت به کمکت نیاز دارههههه"

-"باز چیو کشف کردی؟"

-"کشف نکردم تو..باید کمکم کنی کشفش کنم!"

***

-"میشه لمسش کنم؟"

-"به نظرت خطری نداره؟"

لبخندی به چشم های براقش زد

-"فکر نمکینم خطری داشته باشه...بیا یک امتحانی بکنیم"

زنجیر ظریفشو از گردنش در اورد و انگشت های باز پسر بزرگتر گذاشت

به محض اینکه اتصال دستش از زنجیر جداشت پلاک نامرعی بین زنجیر درخشید و حس سوزش مانندی بین انگشت های سو به وجود اورد که باعث شد بندازتش

-"ایششش.....دستم...اخ قرمز شد"

-"من که گفتم خطرناکه...."

-"این یعنی یه طلسم خیلی قویِ و فقط به دست تو باز میشه..و یک چیز مهم دیگه"

-"چی؟؟"

مژه های بلندش روی چشم های براقش سایه می انداخت و باعث پرت کردن سو میشد

دستی به موهای طلاییش کشید و به زور لخند مهربونشو زد

-"جیمیناا..اینو از کی گرفتی؟این که به تو قفل شده یعنی خون تو توشه..خونتو به کی دادی؟"

𝑃𝑎𝑡𝒉𝑤𝑎𝑦|🌓|𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏Where stories live. Discover now