1.

2.1K 219 18
                                    


-"شاهزاده شما نباید واردشید..شاهزاده..سروروم"

پسر موطلایی با اشاره ی دستش در طلایی رنگو باز کرد و وارد شد

-"شاهزاده ی جوان باز هم از دست ندیمه ها فرار کردن؟" 

مرد میانسال از میز کار اسرار امیزش فاصله گرفت

-"منو ببخشید سرورم..کوتاهی از من بود"

با اشاره ی سر ندیمه رو مرخص کرد

پسر کوچیکو توی بغلش بلند کرد

جیمین گونه ی پدرشو بوسید...مرد با حرکت پسرش لبخند زد و بوسه ی متقابلی به روی پیشونیش نشوند

-"شاهزاده ی من قول داده بود از دست ندیمه ها فرار نکنه!"

-"پادشاه هم به من قول داده بودن بزارن به میز  رعا  نگاه کنم!"

پادشاه خنده ی کوتاهی کرد

-"بعضی وقت ها فراموش میکنم 8سالته جیمیناا..قول میدی بعدش از دست ندیمه ها فرار نکنی؟"

سرشو چندبار پست سر هم تکون داد بلافاصله از بغل پدرش پایین پرید و کنار برادر مو قرمزش ایستاد

-"این میز،به نظرتون عجیب میاد درسته؟!"

هردو پسر با حرکت سر حرف پدرشونو تایید کردند

-"من هم روزی به سن شما بودم و دقیقا جایی که شما ایستادید ایستادم و..."

-"بعدش چیشد سرورم؟"

پسر موقرمز با پرسیدن سوالش مقداری از چتری هاشو از روی ابروهاش کنار زد

مرد لبخندی زد و سری تکون داد که پسرها معنیشو نمیدونستن

-"بعدش همین حرفی که تو زدیو به پدرم زدم هوسوکا"

با لبخندی بهشون خیره شد

-"میز رعا از دارایی های پادشاه سرزمینمون یعنی رعاست فرزندانم"

-"شبیه به نقشه ست.."

جیمین با چشم های باریک شده گفت و دستشو برای لمس کردن میز دراز کرد ولی دستش گرفته شد

هوسوک با چشم های براقش به برادرش نگاه کرد و سرشو به طرفین تکون داد

-"این میز میراث سلطنتی برای ماست که از پدر به پسر به جا مونده...سال ها قبل وقتی سرزمین ما درحال شکلگیری بود مایای عزیز این میزو به ما هدیه داد تا با کمکش بتونیم از سرزمینمون محافظت کنیم"

-"شکل ها و موجودات میز حرکت میکنن و حتی تغییر شکل میدن! این به چه معناست پدر؟"

مرد دستی به سر هوسوک کشید

-"خودت چی فکر میکنی پسرم؟"

-"این میز نقشه ی سرزمین ماست اما مثل چشمی تصویر سرزمینو به ما نشون میده..این چشم مایاست پدر؟"

𝑃𝑎𝑡𝒉𝑤𝑎𝑦|🌓|𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏Where stories live. Discover now