4.

587 177 16
                                    

چشم هاشو از گرمایی که کنارش بود باز کرد

صورت جیمین توی چند اینچی بدنش بود

پلک های سفیدش بسته بودن و انقدر بهش نزدیک بود که میتونست رگ های بنفش پشت چشمشو از نزدیک ببینه 

نگاهش از چشم های بستش به پایین تر افتاد بینی کیوتش و پایین تر لب های مرطوبش با رنگ قرمزشون 

میتونست بوی خون گرمی که تو لب هاش جریا داره رو حس کنه 

لب های خشک شدشو لیسید برای بیشتر حس کردن بوش خودشو نزدیک تر کشید

از این فاصله لب هاش هوس انگیزتر بودن 
میتونست رگ های کنار چشم که برجسته میشدنو حس کنه و همینطور بزرگتر شدن دندون های نیشش

از تصور لذتی که میتونه خوردن خونش داشته باشه جیمینو به پشت برگردوند و روش خیمه زد بال های بزرگش روی بدن کوچیک جیمین سایه مینداختن

بینشو به پوست خوش بوی گونش کشید و بیشتر از قبل تحریک شد 

سرشو توی گودی گردنش فرو برد و زبونشو روی پوست نرمش کشید  دهنشو باز کرد و لحظه ای که دندون های بلندش روی پوستش کشیده شد بدن جیمین لرزید

-"یو..یونی..هیونگ؟"

ترسیده اب دهنشو قورت داد

نگاه یونگی با تکون سیب گلوی سفیدش حرکت کرد

به چشم هاش و رگ های پف کرده ی دورش نگاه کرد و از ترسش دندون هاشو روی هم فشرد

نگاهشو پایین اورد و به دندون های نیش بلندش که از بین لب های نیمه بازش بیرون اومده بودن و میدرخشیدن داد

نفسش لرزونشو بیرون داد و با دست هاش دوطرف صورت یونگیو گرفت

انگشت های کوچیکشو روی رگ های برجستش کشید و نوازششو کن

-"هیونگ..چیزی نیست..خوبی..اروم باش خب؟..منم جیمینم"

لب هاشو لیسید

-"اروم باش ت..."

قبل از اینکه ادامه ی حرفشو بشنوه بوسیدش
بدون نگاه کردن به چشم های متعجب جیمین بوسیدش و پلک هاشو روی هم فشرد تا به حالت قبلشون برگردن 

بوسه ی کوتاهشونو زمانی که جیمین سعی کرد همراهیش کنه تموم کرد

پشت بهش دراز کشید

-"دیگه کنار من نخواب..ازم فاصله بگیر"

چندثانیه از گفتنه حرفش نگذشته بود که جسم نرمی از پشت بهش چسبید و دست هاش دور کمرش حلقه شد

-"راستش میخوام باهات همکاری کنم ولی از تاریکی میترسم و نمیتونم تنهایی بخوابم پس بیا این 2شب رو همکاری کنیم"

منتظر جوابی نموند و چشم هاشو بست

***

دستشو برای گرفتن پرنده ی خوشگل جلوش دراز کرد ولی به جسم سفتی خیلی محکم برخورد کرد و درد گرفت

𝑃𝑎𝑡𝒉𝑤𝑎𝑦|🌓|𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏Where stories live. Discover now