از صمیمی بودنشون متعجب بود ولی حرفی برای زدن نداشت
نگاهشون کرد که دو دختر با موهای بلند قرمز رنگشون خودشونو تو بغل یونگی جا کردن و میخندن
دختر ها شباهت زیادی به لانا داشتن این شباهت با موهاشون چند برابر میشد
کمی بعد بچه ی دیگه ای که به پسر بود با موهای مشکی و صافی که شباهت به بقیشون نداشت وارد سالن شد ولی به یونگی حتی نزدیک هم نشد
سرشو برگردوند و نگاهی به همراه نا اشنای یونگی انداخت
جیمین با دیدن اون چشم ها و شباهت بیش از حد زیادش به یونگی نا خواسته دهنش باز شد
این پسر ورژن کوچیک یونگی بود؟
-"هیون"
یونگی گفت و دستشو برای در اغوش کشیدنش باز کرد ولی پسر حرکتی نکرد و تنها نگاه خیره ای بهش انداخت
هیون سرشو به سمت جیمین کج کرد و به چشم های روشنش خیره شد
نگاه کردن به اون تیله های ریز مشکی بدن پسر مو طلاییو می لرزوند شایدم یخ میزد
مثل زمانی که تازه یونگیو دیده بود؟
-"اون کیه؟"
با شنیدن صدای بم هیون که از سنش بزرگتر بود از فکر بیرون اومد
-"خب..اون دوست منه"
هیون رو به روی یونگی ایستاد
-"همون پسری که عاشقش شدی؟"
-"پسرم با یونگی هیونگت معدب صحبت کن!"
-"مامان یونگی یکیو دوست داره..خوشحالی؟"
پوزخند زد که باز هم جیمینو از شباهتش به پوزخند های ومپایرس اشناش به تعجب انداخت
یونگی از جاش بلند شد و جلوی هیون زانو زد دست هاشو گرفت و تو چشم هاش خیره شد
انگار با هم حرف میزدن
حرف هایی که جیمین نمیفهمید
هیون سرشو کمی کج کرد و لب های کوچیکشو لیسید
-"بهش چی میگن؟"
-"عشق"
-"ترسناکه؟"
-"انقدر که میترسم قلبم بایسته.."
-"بهم یاد میدی عاشق بشم؟"
-"زمانش که برسه اتفاق می افته..بدون این که بفهمی"
هیون خودشو تو بغل پسر بزرگتر انداخت و چنگی به پیرهنش زد
-"دوستت دارم هیونگ"
***
-"فکر میکردم کلی ازم سوال بپرسی"
به چشم هاش نگاه کرد
-"ولی ساکتی.."
نگاهش روی همه ی اعضای صورتش گشت
YOU ARE READING
𝑃𝑎𝑡𝒉𝑤𝑎𝑦|🌓|𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏
Fanfiction~⚚~𝑃𝑎𝑡𝒉𝑤𝑎𝑦 "گذرگاه" 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑔𝑖 ⌇ 𝐽𝑖𝑚𝑖𝑛 𝐴𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑎𝑡 , 𝑤𝒉𝑖𝑐𝒉 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒 , 𝑓𝑎𝑛𝑡𝑎𝑠𝑦 -"تو عاشق شیطان شدی!" -"تو نمیفهمی عشق چیه هیونگ"