•••••••
[18 September, 2014]
تهیونگ برای بار پنجم تکرار کرد:
- بیا دیگه خوش میگذره...
و جونگکوک کلافه از مقاومت حتی مقابل خواست قلبی خودش برای پنجمین دفعه جواب داد:
- الان بریم بیرون حتما دعوامون میکنن.
- وقت دیگهای هم نمیتونیم بریم خب. تو دلت نمیخواد یکم دوتایی خوش بگذرونیم؟ همین دور و بر میگردیم فقط... یه چیزی میخوریم و برمیگردیم.
و بالاخره وی موفق شد جونگکوک رو راضی بکنه دو نفره بدون اطلاع بقیه برن نوشیدنی بخورن. امشب هیونگ نابابی شده بود که قصد اغفال مکنه رو داشت. ساعت یک شب بود ولی وقتی خوابش نبرد به سرش زد جونگکوک رو بیدار کنه و باهم برن بیرون.قطعا جیمین گزینه پایهتر و مناسبتری به نظر میرسید ولی قبل از بررسی اون گزینه به خودش اومد دید داره جونگکوک رو بیدار میکنه...
جونگکوک در حالی که خودشم هیجانزده و راضی بود از این کارشون غر زد:
- نمیدونم تو چرا انقدر علاقه داری به تنبیه شدن. میل به دردسر ژن خاصی داره تو بدنت هیونگ؟وی خندید و دست جونگکوک رو کشید طرف در و با صدای آرومی که بقیه بیدار نشن گفت:
- آدم باید از زندگی لذت ببره.
••••••
وی درحالی که تو دست راستش لیوان سوجو بود دست دیگشو گذاشت زیر چونش و زل زد به چشمای درشت جونگکوک که حالا زیر نور هالوژنهای مغازه میدرخشید.جونگکوک کمی تو جاش جابجا شد و واسه عوض کردن جو گفت:
- شرط میبندم فردا صبح توسط منیجر یا حتی تو دفتر شخص پیدینیم داریم تنبیه میشیم.
وی با صدای بلند خندید و گفت:
- به نظر من ارزشش رو داشت. امسال اولین ساله که میتونم الکل بخورم.خندهاش تبدیل به یه لبخند شد و نگاهش خیره به جونگکوک موند. خودش بهتر از هرکسی میدونست مزهی تلخ الکل اذیتش میکنه ولی نمیدونست چرا کنار جونگکوک بازم میخواست بیشتر بخوره...
جونگکوک دست انداخت به گوشی وی که رو میز بود و ازش عکس گرفت.
وی: چیکار میکنی؟
- دارم ثبتش میکنم بعدا نگاه کردنی ببینیم ارزشش رو داشت یا نه. به هرحال من حق ندارم بخورم پس ترجیح میدم عکس بندازم.
ته به نشانه موافقت سرشو بالا پایین کرد و صدایی مثل هممم در آورد.زیاد طول نکشید تا بدنی که عادت نداشت مست بشه و پسرا تصمیم بگیرن برگردن خوابگاه. تو راه تهیونگ کفشاشو در آورد.
جونگکوک: این دفعه داری چیکار میکنی؟
- امتحان کن. چمنا حس خیلی خوبی دارن.به طرف جونگکوک برگشت و لبخند بزرگی تحویلش داد و با گوشیش یه آهنگ شاد باز کرد و دوباره دادتش دست جونگکوک و شروع کرد به رقصیدن رو چمنا با پای برهنه. هیچکس تو اون خیابون نبود. جونگکوک خندید، باید پیش خودش اعتراف میکرد دیدن تهیونگ مست و این خلوت دونفره ارزش هر تنبیهی رو داشت! خودش هم به اصرار ته یکم نوشیده بود ولی خیلی کمتر از چیزی که مست بشه. گوشیش مونده بود تو خوابگاه ولی رمز موبایل تهیونگ رو حفظ بود؛ پس دوباره رفت دوربین تا از این دیوونهبازیها عکس و فیلم بگیره.
تهیونگ نیمه مست، کیوتترین و سرحالترین حالت وی هیونگش بود ظاهرا.تهیونگ: یه چیزی رو میدونی؟
- چی؟وی به دلیلی که نمیدونست چرا میل شدیدی داشت تا الان به این پسر چشم خمار روبروش بگه دوست دارم و بازم به دلیلی که نمیدونست چرا نمیتونست.
- بیخیال.
- هیونگ؟
- جانم؟
جونگکوک با خجالت گفت:
- خوش گذشت امشب واقعا... مرسینگاه وی اول رو گوشای سرخ جونگکوک و بعد رو لباش چرخید. حالا میل شدیدتری تو مغز تهیونگ التماسش میکرد جونگکوک رو ببوسه.
اما انقدری هم مست نبود که همچین دیوونگی بکنه. پس به جاش گوشی رو از دست کوک کشید و گفت:
- انقد از من عکس ننداز؛ بیا سلفی بگیریم باهم.جونگکوک از این نظر استقبال کرد و دستشو دور شونهی تهیونگ انداخت.
••••••
همون موقع که برگشتن جونگکوک رفت گرفت خوابید ولی تهیونگ هنوزم خوابش نمیاومد. نمیتونست از فکر اینکه چرا پیش جونگکوک داشت اونطور وسوسه میشد در بیاد.بدون هیچ نتیجهای از یه ابر خیال به اون یکی میپرید و بازم اون یکی و اون یکی و....
"چون مست بودم زده بود به سرم" "ولی حتی مطمئن نیستم مست حساب بشم هوشیاریم سر جاش بود" "چه مرگم شده؟" "خودتو جمع کن کیم تهیونگ! نباید کاری بکنی که اعتماد جونگکوک از بین بره"
خسته از فکرای بی سر و ته انگشتش رو روی عکس تاری که به خاطر زوم کردنش کیفیتش پایینتر اومده بود کشید. حس اون عکس رو دوست داشت. زمزمه کرد:
- حتما ارزشش رو داشت!وارد توییتر شد و توییت زد: "بیدارید آرمی؟"
میدونست نباید موقع مستی توییت بزنه ولی مگه مهم بود؟ آرمیاشون حالش رو بهتر میکردن. به هرحال اون مست نبود که؟! لااقل مطمئن بود که مست سوجو نیست... ولی مست دوتا چشم درشت؟ شاید!
بدون فکر چندتا از عکسارو انتخاب و توییت کرد و بالاخره خوابید.
KAMU SEDANG MEMBACA
No camera, yes love
Fiksi Penggemarخلاصه: دوست خوب خانوادهی دومه؛ اصلا دوست خوب یه واجبه واسه زندگی هرکسی ولی... وقتی بهترین دوستت تبدیل بشه به عشقت... یه دردسر بزرگه! شنیدی میگن عشق مخفیانه یه مزهی دیگه داره؟ ولی به نظر اونا عشقی که مخفی نبود و باید مخفی نگه داشته میشد از اون نو...