part_12

28 5 0
                                    

+ببین نز...
منبع نامشخص- ناری ناری ناری یه دونه اناری ناری با ما نامهربونی
هممون چپ چپ به باراد نگاه کردیم
- ناموسا من نبودم نگاه نکنین
سینا-پ کی بود؟
چهارتایی هممون تو فکر فرو رفته بودیم که شاهین یه بشکن تو هوا زدو گفت-آها یادم اومد صدا گوشی من بود ساعت کوک کرده بودم که قیلم ترسناک ببینیم.
منبع مشخص شده (گوشی شاهین)-ناری ناری ناری یه دونه اناری ناری با ما نامهربونی
گوشیو از تو جیب شلوارش دراوردو گرفت جلومون -اها ببینین
چون ازم دور بودو نای تکون خوردن نداشتم محکم با ماشنه ی پام کوبیدم تو سرش+خاک بر سرت اسکول واسه فیلم ترسناک اهنگ ناری ناری میزران نوچ نوچ نوچ
شاهین-غولتشن چرا میزنی واسه ی خاک تو سرت معمولا با دست میزنن تو کله طرف نه با پا ! باراد ببین باد نکرد
موهای همون قسمتی که پام چند لحظه پیش فرود اومده بودو از هم باز کردو نشون باراد داد
باراد-ن دادا چیزی نشده حالا امشب چربش کن
شاهین-ذلیل شی اراد
+فعلا زن نگرفتم
شاهین-هرهر نمکدون
+خیله خوب حالا ببند دهنتو فیلمو بیار
شاهین-باشه اول بزار کلمو چرپ کنم بعدش فیلمو میزارم الهی پات فلج شه
توجه ای بهش نکردم اونم همینطور که یه دستش رو سرش بود پاشدو به سمت اشپزخونه رفت تا روغن حیوونی پیدا کنه بماله تو سرش.
 میدونستم الان قراره ازم بپرسه که روغنا کجان به خاطر همین زود تر گفتم+کابینت کنار گازو وا کن میبینی
بعد چند لحظه از اشپز خونه روغن به دست اومد بیرون
باراد-بیا من بمالم
+بو میگیری بدت نمیاد؟
باراد-ن بابا فوقش یه دوش میگرم بیا
+به جا اینکه نگران لآف دشک نازنین من باشی نگران اونی که بو نگیره
شاهین-دادش شرمنده به خدا خودم صبح میندازم ماشین لباس شویی
+دشمنت شرمنده بابا شوخی کردم راحت باش
شاهینو باراد رفتن تو حموم تا عملیات کله چرب کنیو تموم کنن.
باراد
شاهین پیرهنشو در اورد انداخت یه گوشه از حموم منم با دقت طبق اموزشهای رنگ کردن مویی که توی گوشی بیتا(خواهرم)دیده بودم، شروع کردم به روغن مالون کردن کله شاهین البته بدون برس ویژه واسه رنگ مو(به ولا دختر نیستم اسمشو بفهمم تا حالام موهامو رنگ نکردم خودتون اسمشو بفهمین البته شایدم شانسی درست گفته باشم)آها راسی مامانم گفته تو رمان هیکلتو توصیف نکن کلی دختر پشت گوشی رگشونو میزنن برات منم دیگه میترسم شرمنده خواننده های گرام :)اعتماد به نفسمم تو حلقومتون
کارم که تموم شد شاهین خواست بلد شه+بشین  الان میام از حموم رفتم بیرونو رو به اراد گفتم-اراد روسری داری؟
اراد-کوری نمیبینی پسرم اخه من چه کارم به روسری
+باشه باوا حالا چرا پاچه میگیری
سینا-روسری میخوای چرا
+میخوام بپوشونم سر شاهین شب وسیله های این اقا رو روغنی نکنه
دوتایی زدن زیر خنده
اراد-عمرا شاهین روسری سر کنه
شونه ای به نشونه ی ندانم بالا انداختم
سینا-بزا من یه شال واسه یکی از زیدام خریده بودم اونم تو ماشین روسریشو کند اونو سر کرد روسریشم تو ماشین من جا موند
+ نه داداش طرف اگه بفهمه روسریش چه دورانی رو گذرونده دگیه هیچ وقت حاضر نمیشه سرش کنش
شونه ای به نشانه ی بیخیالی بالا انداخت-فوقش صبح باش کات میکنم روسریشم بعدش میندازیم تو سطل اشغال
خنده ای کردم واقعا لیاقت دخترای هرزه بیشتر از سینا نیس خوشم اومد
سینا رفتو کمی بعد با یع روسری تو دستش برگشت روسری رو گرفتمو به طور خبیثانه از پشت شاهین اروم اروم حرکت کردمو روسری رو مرتب انداختم سرش بعدشم سریع چرخیدم جلوشو زیرشو گره زدم عجب روسری گل منگلی ای هم بودا این دخترا چی به سرشون میکنن خخخخخ شاهین دست انداخت روسرش تا روسری رو از سرش بکنه سریع گفتم-تو که نمیخوای با این کله چربت زندگی ارادو گامال کنی ها
کلافع پوفی کردو گفت-خیله خوب من رفتم بیرون توهم دوش بگیر بیا
+ولش حالش نی بعد فیلمت میرم
پیرهنمو کندم پرت کردم رو پیرهن شاهین و فقط دستامو شستمو زدم بیرون.
پیش به سوی فیلم ترسناک یوهوووو
قیافه ها موقع فیلم خیلی خنده دار بود من مونده بودم فیلمو نگاه کنمو از ترس خودمو خراب کنم یا قیافه اینا رو بنگرمو از خنده خودمو خراب کنم؟ اراد به طور خیلی خانانه نشیته بودو به فیلم نگاه میکرد یه طور که انگار اصلا من نترسیدم(هع اره جون باباش)سینا داشت مثل بچه کوچولو ها با اون شونه های پهنشو هیکل عضلانیش انگشت شصتشو میموکید شاهینم که یه روسری انداخته بود سرشو کل پایینشو به باد داده بودو مث دخترا چسبیده بود به سینا و با یه دستش لپشو کش میداد اخه مرد گنده یه روسری پوشیدی تغیر جنسیت ندادی که ! حالا من اینجا نشستم دارم غیبت بقیه رو میکنم قیافه خودمو نمیبنم رومو برگردوندم به تلویزیون که لامپا توی خونه ی توی فیلم خاموش بود اوه اوه فک کنم قسمت ترسناکش رسیده گرچه که کلش ترسناک بود همون موقع تو تاریکی صفحه نمایش تلویزیون قیافه خودمو دیدم دستامو دور زانو هام پیچونده بودمو داشتم حالت گهواره میرفتم صورتمم از ترس یه حالتی داشت که نمیتونم توصیف کنم...

میراث ارواحWhere stories live. Discover now