سریع دستامو از دور زانوهام باز کردمو مثل بچه های ادم نشستم سرجام خداروشکر همه غرق فیلمن یا چشاشونو بستن کسی حواسش به من نیست دستی به صورتم کشیدم وای خدا از شدت ترس صورتم خیس عرق شده بود چقدر ترسو شده بودمو خودم خبر نداشتم تازه از اون بدتر اون بیچاره هارو هم تو دلم کلی به خاطر همین مسخره کرده بودم رومو به صفحه تلویزیون کردم هنوز همونجور تاریک بود یهو یه قیافه ی خیلی وحشت ناک اومد رو صفحه و یه صداهای بدی ایجاد شد که من ناخوداگاه از ترس جیغ زدم که همون موقع فیلم تموم شد خوشبختانه هممون داشتیم نفس نفس میزدیمو تنها من نبودم که ابروم بره همه حالتشون مثل من بود یه لحظه به خودم شک کردم که نکنه خراب کاری کرده باشم یه دستی به شلوادم کشیدم خاک تو سرم این که خیسه
سینا-چیه چرا تو بُهتی؟
+هیچی
بعدم سریع رفتم به سمت دست شویی نه خدا رو شکر خراب کاری نکرده بودم دستامو کشیده بودم به صورتم خیس بودن گرفتم به تمبونم(شلوارم) فک کردم اونم خیسه ! خب دیگه حالا وقت هرچیم که باشه وقت یه دوش گرفتن درستو حسابیه درسته که خیلی بو نگرفته بودم فقط دستام روغنی شده بودن که اونارو هم شستم ولی الان خیلی تنم هوس یه دوش اب گرمو کرده+بروبچز ما رفتیم حموم اهنگ درخواستی ندارین بخونم براتون؟
سینا تک خنده ای کردو گفت-نه داداش تو هرچی بخونی ما قرش میدیم
سری از روی رضایت تکون دادمو نگام به سمت اراد چرخید اوه اوه این باز قرمز شد که :( سریع فلکو ببندم تا نزده دستو پامو خورد کنه. حمومش اونقدرام شیک نبود که وان داشته باشه تازه واسه اهنگ خوندن ایستاده باشی بهتر میتونی قر بدی یهو کرمام گل کرد اراد پوست سبزه ای داره،شیر ابوباز کردمو به صورت میکروفن گرفتم روم که ابش ریخت تو صورتم همین جور شیر ابو گه گاهی تو هوا تکون میدادمو واسه خودم بزن برقصی داشتم و حالا چی میخوندم !!!میخوندم + آراد نرمه نرمه آراد توبه توبه آراد خیلی ماهه آراد، آرد دلربایه آراد هوهوهو دی جی باراد نکست میوزیک ضربان قلب من تند میزنه میخواد تند تند بزنه نه دیگه نمیتونه دل به پس کوچه دلدار میزنه دادو فریاد میزنه نه دیگه نمیتونه حالا باراد نصرتی پروداکشن یه حلقه ی طلایی اسمتو روش نوشتم میخوام بیام دستت کنم بیای تو سرنوشتم هوهو حالا یارم بیا دلدارم بیا حالا دل به تو دادام عزیر یارم بیا هوهو هو اینم یع اهنگ ویژه تقدیم اصغر خانوم(یکی دیگع از جی افای رنگارنگ اقا سینا که اسمش عسله من بهش میگم اصغر)رنگ چشات اصغر طعم لبات اصغر اسمت که شیرینه اونم بزار اصغر
قه قه شون توحمومم به گوشم میرسید از بس آبا داغ بودن کل حمومو تفت برداشته بوده اینه هم پر مه شده بود اصلا نمیشد خودمو توش ببینم یهو یه فکر وحشت ناک زد به سرم چطوره حالا که اینا این همه از اون فیلم ترسناکه ترسیده بودن یه صدای ترسناکی از خودم تولید کنم ها؟ حنجرمو صاف کردمو سعی کردم صداهای ترسناک در بیارم همینطور که به کارم ادامه میدادم یهو اون مسخره بازیای صدای ترسناکم که اصن ترسناک نبودو معلوم بود مسخره بازیه به صداهای ترسناک کاملا واقعی تبدیل شد یه ایول به خودم گفتم دمم گرم عجب حنجره ای دارمو ازش استفاده نمیکنما چشمم خورد به اینه حموم دیگه اصلا مه نداشت هوا خیلی سرد شده بود از تصویری که میدم نزدیک بود سکته بزنم یه زن با لباس خواب بلندی که پاره پاره شده بود با یه خنجر تو دستش که سرشو به سمت من نشونه گرفته بودو خون ازش میچکید داشت از پشت بهم نزدیک میشد بسم الله رحمان رحیم خدایا این دیگه چیه آب دهنمو به زور قورت دادمو به سمتش برگشتم اما چیزی نبود پوف فک کنم از اثرات فیلم ترسناکه ولی این صدای ترسناک از چیه من که دیگه صدایی از خودم در نمیارم به سمت آینه برگشتم رو اینه با خون نوشته شده بود (مرگ میراث) ذهنم داشت هنگ میکرد آخه میراث که مال و اموال ادمه یعنی چی ؟ خدایا اینا دیگه چین من نصفه شبی میبنم من قلبم مریضه حالا حالا ها ارزو دارم خدایا خودت کمکم کن همین جور نگام خیره به نوشته ها بود یهو دوباره اون زنو پشت سرم دیدم سرشو انداخته بود پاینو موهاش چهره ی ترسناکشو پوشونده بودن خداروشکر کردم که دیگه نیاز نیست صورتشو ببینم اما اینکه یکیو نزدیک خودت احساس کنی خیلی ترسناک مخصوصا وقتی طرف قیافشم ترسناک باشه خنجرِ توی دستاش پایین بود و هنوزم ازش خون میریخت یهو سرشو آورد بالا و دوباره خنجرو تو دستاش به سمتم نشونه گرفتو دوید طرفم...(اولین رمانمه لطفا معرفیش کنین لاوام 🙂❤)
چرا نظر نمیدین😢
YOU ARE READING
میراث ارواح
Horrorداستان درباره یه دختر شادو سر حاله که گذشته ترسناکی داشته ولی چون بچه بوده چیزی یادش نیست حالا شما در نظر بگیرین این دختره دوباره با گذشتش مواجه بشه اونم به طور اتفاقی با چندتا از دوستاش...:)