آه صداداری کشید و سعی داشت بدن دردش از سر تمرین بیش از حد رو ایگنور کنه تا بتونه عین آدم به حرفای منیجر پر حرفش گوش بده.
همونطور که جیانگ (منیجر)، برنامه رو قدم به قدم شرح میداد، اون هم خستهتر میشد و صد البته که با دیدن وضع آشفته جونگکوک مثل همیشه عصبي شد.
-دارم خودمو پاره میکنم جئون. اصلا حرفام اصلا به گوشت میرسه؟
به سرعن سمت منیجر برگشت.
-آ...آره. فقط خیلی خستهام.
-باید اهمیتی بدم؟ مهم اینه داری با این خستگیت افت میکني احمق. چارتهارو دیدی اصلا؟! همینجوری عین برگ تو هوا داری میری پائین و پائینتر! کم مونده مراسمهای آخر سال پاشن بیان بهت جایزه پائینترین رتبه رو بدن.
-تقصیر من نیست! نمیبینی؟ دارم عین سگ میدوم اما نتیجه نداره! یکم دیگه ادامه پیدا کنه عملا دیوونه میشم. انقدر تمرین کردم که حتي نمیتونم بدون ریتم و آواز حرف بزنم.
-جئون دارم دیوونه میشم از دستت. اگه کمپاني، ساپورترات و اسپانسرا میدونستن انقدر ضعیف و مسخرهای، هیچوقت، تاکید میکنم، هیچ فاکینگ وقت تورو انتخاب نمیکردن.
بغض بدی به گلوش چنگ زد. هیچوقت انقدر واضح ضعیف بودنش و به روش نیورده بودن و هرچقدر هم ازش خبر دار می بود، بیمقدمه گفتنش فقط حالش و دگرگون میکرد.
-میدونم... میدونم.
چنگ ضعیفی به موهاش زد و وقتی دست کبودش رو پائین آورد، تونست بوضوح چند تار مو رو روی اون ببینه؛ بالاخره بیخوابی هاش داشتن روی ظاهرش تاثیر میذاشتن.
-چیکار کنم...
زمزمه کرد و متوجه سایهای که تمام حرفاشونو ثبت میکرد، نشد.
—••—
JK POV
تا یک ساعت پیش قصد داشتم به خونه برم تا بتونم حداقل این 72 ساعت تمرین بیوقفه رو یه جوری جبران کنم، اما مخالفت شدیدی از طرف کمپانی و منیجر دریافت کردم.
حالم شدیدا بد بود و هر از گاهی از سرگیجه که حاصل غذا نخوردن و نخوابیدن بود، پخش زمین میشدم.
وزنم به شکل عجیبی، برخلاف تمرینهای پرفشاری که داشتم، از 65 به 70 رسیده بود و این میتونست یه زنگ خطر از طرف کمپاني برای منی که تازه 1 سال از دبیوتم گذشته بود، باشه.
بخاطر همین از غذا خوردن منع شده بودم و تنها وعده هایی که توی روز داشتم یه سالادِ به اصطلاع سزار با یه تیکه گوشت بود که به زور اندازه نصف کف میشد و گرسنگیام رو نه تنها برطرف نمیکرد، بلکه معدهام رو هم بهم میریخت. البته، روزانه یه کاپ قهوه هم به اجبار به خوردم میدادن تا خوابم نبره.
YOU ARE READING
RainMan
Fanfiction"من حاضرم شیطان رو تا ابد بپرستم اگر تو اون شیطانی، کیم." جئون جونگکوک، آرتیست رده پائینی که برای از بین نرفتن محبوبیتش، حاضره دست به هرکاری بزنه. حتی اگه اون کار تمام محاسباتش برای زندگی رو به هم بریزه. چه کسی پشت اون کشش غیرقابل کنترلِ مشهور ترین...