از وقتی النا رفته بود، جونگکوک هم توی اتاق کز کرده بود.
نبودِ تنها کسی که توی اون عمارت بهش اعتماد داشت، خیلی سخت بود.
البته که پسر بزرگتر میدونست به النا هم خیلی خوش نمیگذره!اما ترس اینکه نکنه واقعا به همین زودیا مجبور شه وظیفهای که براش اونجاست رو انجام بده، نمیذاشت حتی چشم هاش رو روی هم بزاره تا لااقل انتظار کشیدن برای گذر این عقربه ها براش راحتتر باشه.
با صدای باز شدن در، از جا پرید و مردمک های مرتعشش رو به فردی که بی اجازه وارد اتاق شده بود داد.
-اوه، حوری جئون اینجایی؟
جونگکوک بزاق دهانش رو به سختی قورت داد و سرشو پایین انداخت.
-حوری فقط زبون ریختناش جلو الناس هوم؟جونگکوک بیشتر تو خودش فرو رفت و تهیونگ هم بیشتر پیشروی کرد!
-چرا باید تو اتاق خواهر من باشی وقتی یه جای ویایپی (VIP) تو اتاق خودم داری؟
جونگکوک منظور حرفش رو به خوبی گرفت و سرشو بالا آورد.
-من...
-ششش، اینجا هم میشه انجامش داد. بالاخره وقتی اون نیست یکی دیگه رو باید جایگزین خودش بکنه نه؟برخلاف جملات قبلی، کوک غرض این جمله رو نگرفت و سوالی به تهیونگ نگاه کرد.
-چی؟
-هیچی حوری کوچولو، بیا فقط به کارای مهممون بپردازیم.
-چه... چه کاری؟
تهیونگ روبروی جونگکوک، پایین تخت زانو زد و دستشو زیر چونه پسر گذاشت.
-مثلا اینکار که همینجا بزنم جوری بفاکت بدم که نتونی نفس بکشی... یا اینکه انقدر دیکم و بکوبم تو حلقت تا حنجرهات از کار بیوفته و دیگه نتونی اونجوری برای خواهرم زبون بریزی ها؟جونگکوک نگاه متوحشاش رو به تهیونگ سپرد و پسر روبروش، فقط پوزخند زد.
-اما مشکل اینجاست که تحریکم نمیکنی! میدونی... من پدوفیل (معمولا به آدمهایی میگن که به رابطه جنسی با بچها علاقه دارن) نیستم. ولی بیا امتحانش کنیم. شاید از اون دختره ی متوهم برام جالب تر باشی.—••—
-هی پسر اینجا چیکار میکنی؟
جیونگ لبخندی به جونگهیون زد و روی صندلی روبروش پیشخوان بار نشست.
-چیکار باید بکنم؟ با نامزدم اومدم خوش بگذرونم مگه نه النا؟النا به اجبار لبخندی زد و سر تکون داد: آه آره.
جونگهیون با سر به بار تندر اشاره کرد تا به این سمت بیاد.
-چخبر دختر!؟ از داداش نامردت که خبری نیست لااقل تو جاش بیا اینجا.
النا که تا این لحظه با بند کیفش بازی میکرد، سرشو بالا آورد و تا خواست جوابی بده، بار تندر روبروشون قرار گرفت.
-چی میل دارین رییس؟جونگهیون و جیونگ درخواست وودکا کردن و النا، فقط به یه کوکتل بدون الکل بسنده کرد.
جونگهیون با شنیدن سفارش النا و لگدی که جیونگ بهش زد، به اوضاع پی برد و قبل از اینکه بار تندر بره، گفت: کوکتل مخصوص بیار سونگی!

ESTÁS LEYENDO
RainMan
Fanfic"من حاضرم شیطان رو تا ابد بپرستم اگر تو اون شیطانی، کیم." جئون جونگکوک، آرتیست رده پائینی که برای از بین نرفتن محبوبیتش، حاضره دست به هرکاری بزنه. حتی اگه اون کار تمام محاسباتش برای زندگی رو به هم بریزه. چه کسی پشت اون کشش غیرقابل کنترلِ مشهور ترین...