چشمام رو که باز کردم اولین چیزی که دیدم موجود کوچولو تو بغلم بود... سر بدون موش رو بوسیدم
_جیمینا بیبی؟؟
دستمو کشیدم تو موهاش
_هی؟؟ بیدار شو کوچولو... باید بریم حموم
صدا در که اومد فهمیدم تهیونگ اومده... باید زودتر بیدارش کنم دوست نداره که تهیونگ بعد از سکس
ببینش.
_هی جیم؟؟ پاشو تهیونگ اومد ها؟؟
از جام بلند شدم و دوباره تکونش دادم
_هی؟؟؟ جیمین؟؟؟
نگران شدم و فریاد زدم
_جیمینننن؟؟؟ جیمینا بیدار شو
دستم خورد به بدنش.....چرا انقدر سردی بیبی؟؟
_خدای من جیمینااااا؟؟
*چیشده
_ته بیدار نمیشه.. تهیه کاری بکن
تهیونگ مثل برق گرفته ها اومد و کنار تخت نشست
*هی جیم.... این چرا انقدر سرده کوک
اشکام رو پارک کردم..
_باید ببریمش بیمارستان زود باش ته
بغلش کردم و خاستم بلند شم که دستش افتاد... نه... نه جیمین... تو... نمیتونی بری جیم... نمیتونی...
_جیمممممم؟ نهههههه با من این کار رو نکنننننن.. جیمین قسمت میدم.... التماست میکنم
ته یه گوشه وایساده بود و آروم اشک میریخت
_نه... نه... ته تو یه چیزی بهش بگووو... بگو بدون اون نمیتونم... ته... تههههه... جیمینم... بیدارشو...
بیدار...
افتادم... با زانو زمین افتادم و زار زدم... نه.. جیمین خیلی بی رحمی.... با من این کار رو نکن همه
چیزم.. جیمینم بیدار شو___________________
یک ماه.. یک ماه از وقتی که جیمین رفته میگذره... چقد دلم براش تنگ شده.. برای آغوش گرمش...
برا چشماش...خنده هاش... جیمینم چرا رفتی؟؟ مگه نمیدونستی که توهمه چیز منی... بدون تو چطوری
زنده باشم هوم؟؟
*هی کوک.. بسته داری؟؟
_خودت بگیرش ته
صدام گرفته؟؟ معلومه... انقدر گریه کردم که دیگه اشکی تو چشمام نمونده.... من هیچی نمیخام.. فقط
دلتنگم
*ک.. کوک... کوک
_بله ته چرا داد میزنی
*این... این.. بسته از جیمینه
با اسمش از جام پریدم و رفتم سمت ته... بسته رو از دستش کشیدم... فرستنده :پارک جیمینشل شدم... جیمین قبل از مرگش واسم بسته فرستاده؟؟
کارتون رو گوشه ای انداختم و سی دی رو در آوردم.. با دستای لرزون سی دی رو گذاشتم و پلی کردمسلام...
منم جیمین امیدوارم حالت خوب باشه جانگکوکی... ببخشید که تنهات گذاشتم.. اگه این نامه به دستت
رسیده یعنی من دیگه نیستم...
جانگکوکی یادته زمانی که داشتی برای اجازه از خانوادت میرفتی آمریکا و قرا بود تا چند ماه نباشی
چی ازم خواستی؟؟ ازم خواستی قوی باشم و گریه نکنم تا تو برگردی...
میشه ازت بخام؟؟؟ میشه بخام بدون من شاد باشی؟؟ بدون من لبخند بزنی؟؟
جانگکوکی میشه قول بدی که از عشقم مراقبت کنی... مراقبش باش که گریه نکنه... چشمام قرمز نشه...
حتما قبل از ناهار قرص هاش رو بخور که معده درد نگیره... قبل از اینکه بخابه حتما به صورتش کرم
بزنه...
جانگکوکی میشه مراقب جانگکوک من باشی؟؟به ته بگو خیلی دوسش دارم... بگو متاسفم که نتونستم بمونم..بود متاسفم که انقدر قوی نبودم که بتونم بجنگم و کنارتون باشم
منو ببخشید
راستی جانگکوکی اگه تو وسایلم یه کلاه گیس زنونه صورتی دیدی نترس بهت خیانت نمیکردم... فقط
دوست نداشتم بدون مو باشم... از اون استفاده میکردمدیگه باید برم.. امروز یه جلسه دیگه شیمی درمانیمه امیدوارم دیگه نزاری بیام اینجا جانگکوکی آخه خیلی دردم میگیره ولی به خاطر تو تحمل میکنم چون پرستار میگه اگه داد نزنی جانگکوکت میاد پیشتبوسه ای رو دوربین زد و عقب رفت و گفت
خداحافظ همه چیزم
پایان__________________________
اینم پرات آخرش لطفا حمایت کنید اگه دوست داشتین و نظر بدین 🥺🥺😭😍به زودی یه فیک آپ میکنم منتظر باشین 😍💓🥺