part 8 ; The look in your eyes

13.5K 2.4K 485
                                    

- میتونم امیدوار باشم که پدرم من رو از قصد قرار نیست توی باشگاه امگا ها پرت کنه؟
با بدبختی نالید و قبلش سرش رو جلو برد و فضا رو بویید. فعلا هیچ رایحه‌ی نرم و لطیفی حس نمیکرد و این باعث شد نفس عمیقی بکشه.

- بله، میتونین برین داخل. ساعت چهاره و سر ساعت شیش منتظرتونم تا به خونه برگردین و برای شام خانوادگی که ساعت هشته آماده بشین آلفا.
تهیونگ کیف سنگین جونگکوک رو بدون هیچ اعتراضی میکشید و این باعث لبخند جونگکوک شد که اون مقاومه!

- قراره امگایی هم باشه؟

- چرا توی هر سوالتون از امگا ها میپرسین؟
بتا با چرخوندن چشم هاش در های بزرگ باشگاه رو به طرفین هل داد و جونگکوک با مکثی شونه هاش رو بالا انداخت.

- فقط دلم نمیخواد توی شرایط ناجوری قرار بگیرم.
خیلی سریع جواب داد و دستش رو به زیپ سویشرتش رسوند تا درش بیاره.

تهیونگ اهمیتی نداد و با کشیدن نفس عمیقی بهش چشم غره‌ای رفت و قبل از جونگکوک وارد رختکن شد که توجه آلفا های داخل رختکن بهش جلب شد.

همشون با حس کردن رایحه‌ش ایستادن ولی با کمی دقت فهمیدن که تهیونگ آلفا نیست و امکان نداره همچین بویی بده. یک بوی سلطنتی خیلی کمیابه و اون به هیچ وجه پتانسیل سلطنتی بودن رو نداشت.

بتا با حس کردن نگاه هاشون چشم هاش رو برای بار هزارم در روز چرخوند و درست زمانی که جونگکوک وارد اتاق شد به سمتش چرخید.

- چند بار بهت بگم که بوی لعنتیت رو روی من جا نزار؟
تهیونگ با عصبانیت غرید و آلفا بیخیال شونه هاش رو بالا انداخت

- برای خودت بهتره! دلت میخواد این همه آلفا بهت نگاه کنن؟ حداقل الان فکر میکنن متعلق به کسی هستی و کمتر اذیت میشی.
آلفا کیفش رو از دست تهیونگ گرفت و به داخل لاکرش هل داد. کاملا حق رو به خودش میداد و به نظرش خیلی هم داره مهربونیش رو نشون میده.

نمیدونست از کی تا حالا به اینکه کسی بخواد تهیونگ رو اذیت کنه اهمیت میده ولی در هر صورت هیچ چیز نمیتونه جلوی نیت خیر جناب جئون رو بگیره.

تهیونگ بی اعصاب از توی کیف جونگکوک عطری رو بیرون کشید و روی بدنش خالی کرد که بعضی از آلفا ها به خاطر رایحه‌ی تندش به سرفه افتادن.

بتا عادت داشت برای این مواقع کیف جونگکوک رو با لوازمی که فکر میکرد نیازش میشه پر کنه و شاید فقط یک بیستم کیف رو وسایل ضروری گرفته بود! بقیه‌ش پر از وسایل هایی بود که شاید سال در ماه بهش نیاز پیدا میکردن.

- این هم ایده‌ی خوبیه. انقدر بوی بد و تندی میده که همه‌ی آلفا ها ازت متنفر میشن و تا آخر عمرت بدون جفت میمونی!
جونگکوک با نیشخندی زمزمه کرد و بطری آبش رو برداشت و بی توجه به تهیونگ از رختکن خارج شد. سعی کرد به آلفا ها هیچ توجهی نکنه و فقط سویشرتش رو دربیاره و عضله های بازوش رو به نمایش بزاره.

Acrasia || KookVWhere stories live. Discover now