part 24 ; NightLight

14K 2.1K 494
                                    

تهیونگ کتش رو با مکثی پوشید و پس از ثانیه‌ای به سمت جونگکوک چرخید. جفتش در کمال جذابیت به دیوار تکیه داده بود و کاملا واضح بود که حوصله‌ش سر رفته. لبخندی زد و مقابلش ایستاد. آلفا با چشم هاش حرکاتش رو دنبال کرد و همینکه فهمید قراره مقابلش، توی اون فاصله‌ی نزدیک بایسته لبخندی زد و این باعث رها شدن فرومون های خوشحالیش توی اتاق شد.

- تا چند دقیقه پیش از بی حوصلگی از عصبی بودن داشتی خفه‌م میکردی و الان خوشحالی؟
بتا چینی به بینیش داد و با لبخندی که سعی در پنهان کردنش داد دستش رو به یقه‌ی جونگکوک رسوند. به نرمی روی کراوات کشید و مرتبش کرد. آلفا حس میکرد که داره خفه میشه پس هی کراوات رو شل تر میکرد و این اعصاب تهیونگ رو بهم میریخت.

- نمیتونی جدی باشی.. قراره خفه‌م کنی؟
با حرص پرسید و تهیونگ آهی کشید و دست هاش رو لای موهای جونگکوک که به سمت بالا فرستاده شده بودن، برد و مرتبشون کرد. هیچ جوابی از طرف بتا نگرفت و کم حرفی اون داشت حوصله‌ش رو سر میبرد.

برخلاف تمام مراسم های دیگه که آلفا فقط قصد فرار کردن داشت، برای این مراسم خیلی هیجان زده بود! دلش میخواست سریع تر بره پایین و صورت مردم رو وقتی میفهمن تهیونگ جفتشه، ببینه!

نگاهش رو چرخوند تا مارکش رو ببینه، از دیشب تنها نگاهش به روی مارک بود و حتی گاهی اوقات دندونش رو ناخواسته لیس میزد. تهیونگ خیلی قوی روش اثر میگذاشت!

با ندیدن مارک، اخمی کرد و کمی عصبی کراوات بتاش رو جلو کشید. هیچ مارکی اونجا وجود نداشت.. نمیدونست تهیونگ چیکار کرده ولی کاملا واضح بود که از کارش راضی نیست!

- مارکم کجاست تهیونگ؟
ابرو هاش رو در هم برد و بتا با شنیدن اون لحن فهمید که اگه فاصله‌ی بینشون از این هم کمتر بشه ممکنه که باز جونگکوک کنترل بدنش رو به دست بگیره. خواست عقب بکشه ولی دست آلفا روی دو طرف قوس کمرش نشست و اجازه‌ی تکون خوردن بهش نداد.

- خ..خب نمیشد با مارک بین اون همه آدم قدم زد.. من فقط با پودر پنهانش کردم.

- پس میخوای بگی خجالت میکشی؟ اصلا بلدی خجالت بکشی؟ مشکلش چیه؟
آلفا در هر ثانیه بیشتر و بیشتر عصبی میشد و فرومون هاش در حال خفه کردن بتا بودن. اگه قبلا جونگکوک میتونست روی تهیونگ تنها پنجاه درصد تاثیر بزاره، فرومون ها همه چیز رو پیچیده تر کرده بودن و حالا واقعا به صد درصد رسونده بودنش!

- من خجالت نمیکشم! فقط نمیخوام همه بهم خیره بشن!
تهیونگ چینی به بینیش داد و خواست از حصار دست های آلفا فرار کنه ولی جونگکوک اجازه‌ای نداد و کمر تهیونگ رو جلو کشید و دست دیگه‌ش رو پشت گردنش برد.

لب هاش رو به جایی که میدونست مارک باید قرار داشته باشه هدایت کرد و زبونش رو روی اون بخش از پوست گندمی بتا کشید. تهیونگ متعجب از لمس شدن اون قسمت حساسش توسط لب و زبون جونگکوک آهی کشید و خواست عقب بره ولی نمیتونست. آلفا داشت کنترلش میکرد!

Acrasia || KookVWhere stories live. Discover now