Part 8✨

13.2K 2.1K 364
                                    

سلام به مهربون ترین ریدرای دنیا
*با چشمای ترسیده بهتون زل زدن*
آقا می‌دونم که دوروز بدون خبر آپ نکردم، نتونستم بیام. ببخشیددد.

تصمیم گرفتم جای اینکه هرروز بیام و یه چسه آپ کنم، دو سه روز در هفته مشخص کنم و بیشتر آپ کنم. نظرتونه؟


-راوی-
مدتی بعد، هر سه توی ماشین نشسته بودن و به سمت خونه ی تهیونگ میرفتن.

جونگ کوک میخواست عقب پیش جین بشینه که با لحن بد خلق تهیونگ که می‌گفت «من رانندتون نیستم.» جین رو فرستاد جلو.

ترجیح میداد تنهایی عقب بشینه. جین به سمت عقب برگشت و با دیدن جونگ کوکی که هندزفری ای توی گوشاشه و به بیرون پنجره زل زده، به تهیونگ نگاهی انداخت.

توی ذهنش دنبال راه حلی میگشت. راه حلی که بتونه جونگ کوک رو نجات بده. این مردی که در حال رانندگی بود، به نظر آدم خیلی لجباز و یک دنده ای میومد. بخاطر همین باهاشون اومده بود. که هم مواظب جونگ کوک باشه و هم محض رضای خدا، یکی رو پیدا کنه که بتونه عین آدم باهاش حرف بزنه!

تهیونگ ریموت رو از جیبش خارج کرد و با باز شدن در بزرگ، ازش عبور کرد. جین با دهانی باز به اطراف نگاه میکرد. و جونگ کوک هم دست کمی نداشت. فکر میکردن نهایتا با چیزی شبیه به خونه ی پدر جونگ کوک مواجه بشن اما این خونه ای که حیاطش عین پارک پر از درخت و گل های رنگارنگ بود، و حتی هنوز ساختمان اصلی هم از بین درخت ها مشخص نبود، خیلی دور از انتظارشون بود.

با دیدن ساختمان سفید رنگ بزرگی که از دور چشمک میزد، نفس جین توی سینه حبس شد. اگه میدونست قراره پا به همچین جایی بذاره، هیچوقت با اون سرخوشی نمی‌گفت که میخواد با جونگ کوک بیاد.

جونگ کوک سعی میکرد چهره ی مبهوتش رو جمع کنه. نمیخواست حتی یه درصد هم بهونه ای دست تهیونگ بده.

با رسیدنشون به جلوی ساختمان، از ماشین پیاده شدند. جین اشاره ای به جونگ کوک کرد که بهش نزدیک بشه.

آروم کنار گوشش زمزمه کرد : جونگ کوک میتونی یه بهونه جور کنی من در برم؟

جونگ کوک با چشمای گرد شده برگشت سمتش و محکم دستش رو گرفت : که بعد منو اینجا ول کنی بری؟ عمرا!

دوتا پسری که با استرس به هم چسبیده بودند، با صدای سرفه ی تهیونگ از هم جدا شدند.

- پس تو دوست پسرشی؟ پس بخاطر همین اون طوری داد و بیداد میکردی، تعجبیم نداشت.

جین و جونگ کوک هر دو نگاه کوتاهی به هم انداختن. جین زودتر به حرف اومد :

- نه من پسرِ...

جونگ کوک حرفش رو قطع کرد : دوستمه.

جین هول هولکی سری تکون داد : آره آره دوستشم.
و بعد با قدردانی به جونگ کوک نگاه کرد و آروم بهش نزدیک شد و لب زد : ممنون.

Nepenthe | Vkook NamjinWhere stories live. Discover now