" شام اماده است. "
این رو جین از توی آشپز خونه اعلام کرد.
طولی نکشید همه دور میز نشسته بودن و به
غذا های خوشمزهای که جین درست کرده بود
نگاه میکردن.بچه ها حتی توی نشستن هم جنجال داشتن.
جونگکوک ایستاد و به جیمین گفت.
"مینی بیا پیش من بشین."تهیونگ هم رقابت کرد.
" بیا پیش من "بحثشون در حال پیش رفت بود،
جین دخالت کرد.
"خوب جیمین وسط میشینه که پیش
هردو باشه. "
تهیونگ قانع نشد.
"آخه من میخوام پیش عمو آتشنشانم
باشم. "همه به زیاده خواهیش خندیدن.
پدرش خواهش کرد.
"یونگی، میشه لطفا "یونگی سر تکون داد.
" البته.... "و بالاخره بحث تموم شد.
نامجون آروم نزدیک گوش جین پرسید.
"یونگی شی آتشنشان هستن؟"یونگی که سوال نامجون رو شنید، خودش جواب داد.
" بله، شغلم اینه."نامجون هیجان زده گفت.
" اوووو چه جالب. شغل پر هیجانیه نه؟"یونگی با لبخند جواب داد.
" بله، خیلی پر هیجان و پر خطر.
البته هیجان زیادی برای آدم خوب نیست."جین نگاه معنا داری به هوسوک انداخت و
هوسوک هم آه کشید.نامجون منظور یونگی رو خوب متوجه نشد.
اما فهمید پشت این حرف یه معنی داره.پس سوالی به جین نگاه کرد.
جین نگاهش رو از هوسوک و یونگی گرفت و خطاب به نامجون گفت.
" خوب همین شغل پر هیجانی که میگی تا حالا دوبار داشته جونش رو میگرفته."هوسوک هم ادامه داد.
" اگه از دست دادن یه کلیه و چند بار شکستگی استخوان ها و چند بار بیهوشی و خفگی رو هم هیجان انگیز به حساب بیاد. "و بعد با یاد آوری آسیب های یونگی کمی بغض کرد.
جو بدی شده بود و نامجون از اینکه یه
همچین بحثی رو پیش کشیده بود پشیمون بود.
سرش رو پایین انداخت و سکوت کرد.یونگی نگاهش رو بین همه چرخوند و این وسط به پسرش که نگاهش بین یونگی و هوسوک میچرخوند و لباش آویزون بود، رسید.
" یا..چتون شده؟
دارید تو سرتون برام مراسم ترحیم برگذار میکنید؟
من هنوز زنده ام قرار هم نیست به این زودی ها بمیرم.
پس دیگه تمومش کنید. "جین هم به یونگی کمک کرد.
" راست میگه...تازه غذاهای خوشمزه من
هم داره سرد میشه... "و اینجوری خواست بحث رو عوض کنه.
همه شروع کردن به غذا خوردن و لحظه قبل رو فراموش کردن.
یونگی مدام سر به سر جین می گذاشت
و بهش بابت نامجون متلک میگفت. و بیشتر این نامجون بود که سرخ میشد.
YOU ARE READING
Fire
Fanfictionیونگی و هوسوک سرپرستی جیمین کوچولو رو پذیرفتن و یه خانوادهی خوشبخت رو ساختن؛ اما شغل یونگی جوریه که این خوشبختی رو به خطر میندازه.... 🔥اسم داستان : آتش 🔥ژانر: عاشقانه، روزمره، ۱۸+ 🔥کاپل اصلی : سپ 🔥کاپل فرعی : نامجین 🔥سایر کارکترها: 🐣جیمین, 🐯...