همه ی پرونده و کارکردهای حساب پدرش رو با دقت نگاه کرد . تمام کارکرده ها و حساب های شخصیش کاملا با مال شرکت همخوانی داشت و همین همخوانی کارش رو سخت تر میکرد. دوباره نگاه دقیق تری به تراکنش های حساب پدرش انداخت تا بتونه چیز غیر موجهی پیدا کنه ...
بعد از یک ساعت گشتن بالاخره تونسته بود یک شماره حساب بی اسم لا به لای اون همه برگه دست گیرش بشه. سریعا گوشیش رو از داخل جیبش بیرون اورد و از سندی که دستش بود عکس گرفت تا سر فرصت بتونه در موردش تحقیق کنه . قبل از اینکه کسی بهش شک کنه با عجله پرونده های شخصی رو مثل روز اول مرتب کرد و سرجاشون گذاشت . از اتاق خارج شد و به سمت سالن جلسشون رفت.
تقریبا همه ی سهامدارا حاضر بودن و جلسه هم شروع شده بود . زیر لب از حضار بخاطر تاخیرش عذرخواهی کرد و روی صندلیش نشست . اول جلسه رو همونطور که از قبل برنامه ریزی کرده بودن پارک چانیول داشت صحبت میکرد و از برنامه هاشون برای شرکت میگفت. دستاش رو بهم قلاب کرد و زیر چونش گذاشت تا بهتر بتونه تمرکز کنه.
+ همونطور که می دونید سال گذشته بخاطر شرایط اب و هوایی و بودجه دولت محصولات شرکت به خوبی فروش نرفته و تقریبا همگی ضرر کردیم، اما برای اینکه خسارت های سال پیش رو تامین کنیم می تونیم امسال کمتر کالا تولید کنیم و در عوض کالاهای سال پیش رو بفروشیم تا جبران بشه.
-من مخالف اینکارم
+ چرا؟
از جاش بلند شد و به سمت دیتا رفت تا بهتر توضیح بده . نگاهی به چانیولی که داشت با کنجکاوی نگاهش میکرد انداخت و مقابلش ایستاد.
-متاسفم که وسط حرفتون پریدم اما اگر نظر من رو بخواید این اشتباه ترین کار ممکنه ! چون اگر ما این کار رو انجام بدیم دیگه محصولاتمون بین مردم محبوبیتش رو از دست میده! برای همین من ترجیح میدم که امسال کالاهای جدید تولید کنیم و حداکثر 10 درصد افزایش قیمت داشته باشیم ، در کنارشون هم می تونیم کالاهای سال پیش رو با 30 درصد تخفیف بفروشیم . اینطوری هم کالاهای سال پیش کاملا فروخته میشند و هم کالاهای امسال ... ولی اینکار هم مدیریت خاص خودش رو میخواد . من برای این کار به مدت یک سال میخوام حساب های شخصی که مربوط به سهامدار ها هست به من واگذار بشه تا بتونم بودجمون رو بهتر مدیریت کنم . این نکته هم قابل ذکره که در ابتدای فروش درصد کمی از بودجه رو به حسابهای شخصی سهامدار ها واریز میشه و مابقی به حساب اصلی شرکت میره.
نماینده قبیله درمانگرا که کیم چن بود لحن اعتراض امیزی به خودش گرفت و مخالفت کرد:
*چه معلوم این پیشنهاد شما درست باشه و ما چطور میتونیم به شما اعتماد کنیم و حساب های شخصیمون که مربوط به شرکت هستند به شما بسپاریم؟
-اول از همه بگم که راه حلی گفتم بهتر و مطمین تر از باقی راه حل های موجوده تا بتونیم خسارت های شرکت رو جبران کنیم و در جواب سوال دومتون رو هم باید بهتون یاداوری کنم که من جانشین قبیله ی اوه هستم . از اونجایی که همگی من رو میشناسید باید بدونید که من به هیچ عنوان زیر قولی که میدم نمیزنم.
*متاسفم که این رو میگم اما شک من هم بخاطر اینکه شما جانشین یکی از قبایل قدرتمند هستید و اگر بخواید از حسابای شخصی ما سو استفاده کنید و یا خودتون و خانوادتون رو از این قضیه جدا بدونید چه میشه؟
-حرفتون کاملا منطقیه برای همین من ریز کار کرد حساب شخصی خودم رو برای همگی در دسترس قرار میدم و حتی اگر کسی از خانوادم خلاف این قرارداد بخواد عمل کنه من فورا و حتما اون رو به همه ی اعضای انجمن معرفی میکنم.
* و اگه خوده شما شخص خاطی باشه؟
-اگر همچین اتفاقی افتاد کسی که خسارت دیده باید برای من با مدرک و دلیل صحبت کنه و من هم در مقابلش از وکالام میخوام که قضیه رو بررسی کنند و در کنار ما دو طرف رییس قبیله ی پارک هم بی طرف این موضوع رو پیگیری میکنند. اگر حرف شاکی درست بود من اون مبلغی رو که کسر شده بود برمیگردونم ولی اگر یک تهمت توخالی بود اونوقت این شمایید که باید نصف سهامتون رو به نام من بزنید!
* فکر نمیکنید نصف سهام زیاده؟
-یعنی توی فکرتون این هست که به من تهمت بی اساس بزنید؟
بخاطر این گفتم نصف سهام چون با اینکار بیخود و بی جهت اعتبار من خراب میشه و برای من اعتبارم خیلی ارزشمند هست پس باید درک کنید چرا این شرط رو گذاشتم اقای کیم!
نفسش رو اروم بیرون داد و دست هاش رو روی میز گذاشت و بدنش رو به دست هاش تکیه داد.
-خب آقایون نظر شما چی هست؟
همه سکوت کرده بودند و با داشتند به پیشنهاد سهون فکر می کردند ، می دونستند که پیشنهادش بهترین هست اما نمی خواستند ریسک کنند خصوصا اگه این ریسک در مورد حسابای شخصی شرکتشون بود!
+ من موافقم
همه توجهشون به چانیولی جلب شد که بی قید و شرط با پیشنهاد سهون موافقت کرده بود . کمی جلوتر اومد و بدون اینکه کسی متوجه بشه کوتاه و آهسته کمر هون رو نوازش کرد.
+ به نظر من هم این بهترین کاری هست که میتونیم انجام بدیم تا خسارت های سال پیش رو جبران کنیم.
YOU ARE READING
Moon hunter
Werewolfنام فیک : شکارچی ماه کاپل ها : چانهون ، کریسهون ، کریسهو روز آپ : یک شنبه ژانر : گرگینه ای ، تخیلی ، انگست ، رومنس ، اسمات "پلک هاش رو بست و لب های صورتی و براق سهون رو بین لب هاش گرفت . انگار زمان متوقف شده بود و لب های اون دو نفر بدون هیچ حرکتی...