°P20° New part 🔴

433 88 18
                                    

پ ن : پیشنهادم اینه برای بهتر درک کردن فضای این پارت ، آهنگ  DEAR TRUE LOVE - sleeping at last رو گوش بدید .
https://open.spotify.com/track/5sEvMPq7oGdohcp6CZCD9p?si=QB3-kukwRnmQKUichb1NHA&utm_source=copy-link&dl_branch=1

com/track/5sEvMPq7oGdohcp6CZCD9p?si=QB3-kukwRnmQKUichb1NHA&utm_source=copy-link&dl_branch=1

Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.

_________________________
نوار نوزدهم :
[ ......سکوت ...]
یک دقیقه و چند ثانیه نکشید که دکمه قطع ظبط رو زد
نوار نوزدهم رو با سکوتش پر کرد
سکوتی که میخواست توش گم بشه غرق بشه و تمام حرف های قبلیش یکباره فراموش بشه
.
.
زمان گذشته:
بلآخره روزی که منتظرش بود رسیده بود ، ولی چرا انقد بی رمق بود ؟
چی باعث بی رمق شدنش میشد که خودش هم ازش هیچ خبری نداشت؟ توی فکر فرو رفته بود ، ولی درست نمی‌تونست بفهمه فکر به چی! با صدای اشنایی که به تمام روح و تنش جان دوباره میبخشید برگشت
هوسوک: چرا اینجا وایسادی یونگی ! چیزی شده؟ نکنه که منصرف شدی؟
ته دلش میخواست از دهن یونگی بشنوه که اره منصرف شدم ولی اینطور نشد ، نمیدونست این دلشوره لعنتی از کجا سراغش اومده .. این دلشوره برای خودش نبود بلکه برای یونگی بود و تصمیمی که برای رابطش با اون موجود خواستنی گرفته بود
یونگی: م... من..نه نه منصرف نشدم ... بریم اره اگه دیر بشه ممکنه نقشه هامون بهم بخوره
هوسوک: یونگی
هوسوک قبل از خروج از خانه کمی خودش رو به پسر ریز نقش نزدیک کرد
یونگی یکباره چشم هاشو بست و فقط توی اون لحظه تمام جهانش خلاصه میشد توی عطر تن معشوقه اش
یونگی: بله هوسوکی
هوسوک دست هاشو متقابلاً گرفت
هوسوک: دوستت دارم وایت رز من
یونگی کمی گونه هاش سرخ شد
یونگی:  اوه گلس مایند رمانتیک شدی
هوسوک: لطفا مراقب خودت باش رز دوست داشتنی من
یونگی: توام ... هم... همینطور ..
بوسه کوتاه هوسوک روی لب هاش کمی ارام ترش کرد و تصمیم گرفتن به راه بیفتن
.
.
جانکوک حال بدی داشت
یونگی گوشیش رو خاموش کرده بود ، منتظر خبری از جیمین بود .. بدون اینکه بدونه چه اتفاقی افتاده ، تهیونگ هم نبود ...
دلش می‌خواست کاری کنه ، خودش رو یه ادم بی مصرف میدونست که فقط گذاشته بود همه چی خراب و خراب تر بشه !
با خودش تمام اتفاقات رو مرور کرد
میخواست به یونگی هیونگش اعتراف کنه که دوستش داره
جیمین به عمد باعث شد بهش تن بده و بعد احساس کنه نسبت به جیمین مسئوله و فقط حس انتقام نداره
ولی این وسط در جدال این دو نفر یک نفر رو که همیشه کنارش بود
رو نادیده گرفته بود ، تهیونگ !
وقتی مست بود وقتی از عشق یونگی پر بود وقتی یونگی رو با هوسوک دید و شکست همه و همه لحظه هاش تهیونگ کنارش بود
تهیونگ !
میتونست واقعا شبیه چیزی باشه که کوک بهش فکر میکرد؟
وقتی داشت توی عمق احساساتش فکر میکرد که تنها ترین ادم دنیا شده یاد تهیونگ و فکر بهش نمیذاشت آروم بمونه
باید دنبالش می‌رفت باید هرجور شده پیداش میکرد ،
اگه تمام پناهش تهیونگ بود پس الان بیشتر از هرچیزی به تهیونگ نیاز داشت بهش پناه ببره ولی هنوزم وقتی براش مونده بود ؟

هنوزهم میتونست خودش رو صاحب حمایت های همیشگی تهیونگ کنه ،
تن خستش قلب دردمندش رو بیشتر میفشرد ،
انگار انتهای این راه بین چند راهی قرار گرفته بود که از سرنوشت هیچکدوم خبر نداشت
یونگی و قلبش ، تهیونگ و دوستیش ، جیمین و اشتباهاتش

GLASS ROSE - SOPEWo Geschichten leben. Entdecke jetzt