نوار هشتم :
[ من از اون دسته ادم های ساکتی هستم
که شلوغی های عجیب خودشون رو دارنمثلا یکبار که بچه بودم با جیمین توی حیاط بزرگ عمارت بازی میکردیم ،
یادمه اون موقع ها که نزدیک عید سال نو بود
بابا برای ما فشفشه ها و منور های رنگی زیادی میخرید تا کارکن های عمارت اونهارو شب سال نو یکباره روشن کنن
و درخششون توی اسمون خودنمایی کنه !هیچ وقت از بازی کردن باهاش خوش بهم نمیگذشت و فقط مجبور بودم ...
جیمین که مشغول تاب بازی کردن با تاب کنار حیاط بزرگ عمارت بود ، چشمم به جعبه منور ها افتاد
و خب دلیل خوبی شد تا از اون بچه نُنُر غر غرو لوس دور بشمو رفتم سمت جعبه که حدود صدتایی منور های رنگی
توش قرار داشتن که همگی از یه فیتیله نشأت میگرفتن !فکر بدی نبود انتقام قلدر بازی های جیمین رو بگیرم ،
و دور از چشم همه با فندکی که از آشپزخانه یواشکی ورداشتم ،
هر صد منور رو روشن کردم وخودم دویدم سمت درخت های باغ،
البته روشن که نه !
منفجر کردم !با صدای مهیبی که ایجاد کرد بابا و چند کارکن عمارت به سمت منبع صدا دویدن و
با دیدن چهره ی بابا که نگرانی توش موج میزد
ترسیدم ولی بعد از کتکی که جیمین خورد ،
دلم خنک شد و از پشت درخت دویدم به سمت اتاقم !فکر کنم همه تنفر جیمین از وجود نحس من
توی زندگیش از همون روز شروع شد ..کاری که قراره با گلس مایند انجام بدیم
درست مثل همین منفجر کردن منور هاس
ولی نمیدونم دلیل اینکه میخواد تمام مدت خودش رو پشت درخت قایم کنه و اسمی ازش نباشه چیه؟چطور نمیخواد بعدا مثل فیلم ( خانه کاغذی ) که همه مردم کشور شروع کردن به چاپ و حمایت از پروفسور و برلین ،
اینبار از گلس مایند و وایت رز حمایت کنن !اوه شاید بهتر باشه یه اسم داشته باشیم برای عملیات !
یه اسم که نشان دهنده قدرت هردوتامونه
و خب در عین حال شخصیت اونو پنهان هم کنه !
مثلا ،
گِلَس رز ! ].
.هوسوک صفحه لب تابش رو برای آخرین بار نگاهی انداخت
و به فیش انتقال پول از حسابی که یونگی بهش داده بود
عکسی گرفت و برای یونگی ارسال کرد !اون پسر ایده بزرگ و پر ریسکی داشت ،
درست مثل شخصیتش راه های رسیدن به هدفش هم پیچیده بودن ،بعد از جابه جا کردن مبلغ اون پول که مشخص نبود مال چه کسی عه و از یه حساب دولتی نشأت میگرفت
متعجب شد که یونگی چرا این خواسته رو ازش داشت ؟
YOU ARE READING
GLASS ROSE - SOPE
Fanfictionوضعیت: فصل اول تمام شده 🔴 [ما با چرخش زمین شروع کردیم برای تغییر و دنیا مارو بهم رسوند ، حالا هر روز از خودم میپرسم آیا ما واقعا عاشق بودیم ؟] °کاپل : سپ ، یونسئوک °کاپل فرعی : هوپکوک، تهجین ، ویکوک .... °ژانر : رومنس، معمایی ، اسمات ، فیلم نامه ای...