چقد جذابه هق😔🤧
جونگکوک هی با غذاش بازی میکردو چیزی نمیخورد
دلش برای تهیونگ سوخت
اون سه تا کتک تو سه روز پشت سر هم خورد و اونم بدون دلیلی بود-هوی چرا نمیخوری
جیمین با اخم پرسید
جونگکوک سرشو بالا اورد:
-میل ندارمجیمین توجهی نکردو به خوردن غذاش ادامه داد
از دست جونگکوک عصبی بود-جونگکوک کجا بودی ما همه جارو کشتیم
جونگکوک سمت جین برگشت:
-به یکی از بچه ها گفتم بهتون بگه که من خوبم فقط داشتم درس میخوندم میخواستم تنها باشم-این طرز درس خوندن اصا خوب نیس که ده نفرو نگران میزاری
این سری هوپ بود که سعی داشت بگه همه ازش ناراحت بودنجونگکوک سرشو پایین انداخت:
-معذرت میخوام
-خب دیگه بیخیال شامتونو بخورید
جونگکوک به یونگی نگاه کرد که با اشتها غذا میخورهبه جای تهیونگ نگاه کرد که خالی بود
یه ظرف برداشتو توش غذا ریخت:
-میبرم برای تهیونگجیمین اخم کرد:
-بزار یکم ازت بترسه انقدر سری لف نده از جمعجونگکوک متقابلا اخم کرد:
-بترسه؟ جیمین واقعا بترسه؟ هههه به جا اینکه بترسه متنفر میشه، اصا میدونی این سومین کتکش بود؟جین کنجکاو سمتش برگشت:
-هن
جیهوپ یکی از ابروهاشو بالا داد:
-نکنه اون کبودی کار تو بود؟جونگکوک که مشغول ریختن غذا تو ظرف بود سر تکون داد:
-بله، شب اول از خودم یه مشت خورد و قبلا از اینکه نامجونو جیمنیو یونگی بیان تو اتاق یه بار دیگه سیلی زدم بهش-واووووو افرین
یونگی تشویقش کرد که باعث اخم نامجون شد:
-اصلا افرین ندارهیونگی هم متقابل اخم کرد:
-داره، اون بدون چوب دستی میتونه از پس خودش بربیاد ولی ما چی؟ چوبمونو بگیرن مثل سگی میشیم که از ترس فرار میکنهجونگکوک از جاش بلند شد:
-به هرحال، تا ساعت 10 وقت هست توی سالن بمونید لطفا تو اتاق نیایید اینطوری شمارو ببینه عصبی میشهجیمین پوفی کرد:
-گمشو بابا
جونگکوک چشم غره ای رفتو از سال خارج شدقبل از اینکه سمت پله ها بره به سمت اشپزخونه رفت
-چی میخوای بچه؟
یکی از خدمتکارای عصبانی پرسید-یکم یخ میخوام با یه کیسه
-صبر کن
خدمتکار چندتا تیکه یخ انداخت توی کیسه و داد بهش-ممنون
بعد از تشکر از اشپزخونه بیرون رفت
با احتیاط از پله ها بالا رفت که غذا نریزه
به بالای پله ها که رسید یهو پله تغییر جهت داد:
-اخیش خوب شد رسیدمرمز درو دادو وارد سالن شد
بدون توجه به دختر پسرایی که نگاهش کردن از پله ها بالا رفت
YOU ARE READING
𝑾𝒉𝒐 𝒘𝒂𝒔 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈 2
Fanfictionکی فکرشو میکرد فصل دوم! کاپل: تهکوک کاپل فرعی: نامجین،یونمین، چانبک،سکای،شیوچن ژانر: مدرسه ای، رمنس، فانتزی، فیکشن، هری پاتری نویسنده: تئودور فصل دوم پایان یافته✅ زندگی پر خطری بود و هست! کسی اسیب میبینه؟ کسی میمیره؟ این زندگی از همون اول هم مشکوک...