(جذاب🤧)
بلند شد بره که با اولین قدم با صورت خورد زمینو دیگه چیزی حس نکرد
جونگکوک با دیدن تهیونگ با ترس دویید سمتشو برگردوندش سمت خودش:
-تهیونگ پاشو پاشو..... ببخشیدددددد
وقتی دید تهیونگ تکونی نمیخوره از ترس به گریه افتاد
یقه تهیونگو گرفتو به زور کشوندش سمت مدرسهبا صدتا بدبختیو گریه اوردش توی حیاط
چان با دیدن تهیونگ سریع دویید سمتشون
بقیه دوستاشم با دیدن تهیونگ دوییدن سمتشونچانیول با ترس تهیونگو گرفت:
-چی شده؟جونگکوک فین فین کرد:
-همش تقصیر من بود هققققق... داشتم باهاش شوخی میکردم بلند شد یهو از هوش رفت هق....
کای سریع رفت سمتش:
-بگیرش ببریم درمانگاهبکهیون سمت جونگکوک رفتو بغلش کرد تا ارومش کنه
بلندش کردنو بردنش سمت درمانگاه
بعد از اینکه رو تخت خوابوندنش سوهو سریع رفت تا خانم یانگ رو خبر کنهبعد چند دقیقه خانم یانگ و سوهو اومدن:
-چی شده؟
جونگکوک با فین فین گفت:
-یهو افتادو از هوش رفتخانم یانگ سری تکون دادو براش سروم وصل کرد:
-وقتی بهوش اومد میام دلیلشو میپرسم شما هم زیاد بالاسرش نمونیدپسرا سری تکون دادنو خانم یانگ از درمانگاه بیرون رفت
جونگکوک با پاهای لرزون لبه تخت نشستو گریش بیشتر شد:
-همش تقصیر منه نباید باهاش اون شوخیو میکنملی کنار جونگکوک نشستو ارومش کرد
(بالاخره دست از دختر بازی برداشت😂)چانیول اخمی کرد:
-چه شوخی باهاش کردی؟
جونگکوک هول شد:
-هیچی هیچی-هی این بچه اصا ماهارو نمیشناسه لازم نیس یه معرفی کنیم؟
سهون یاد اوری کردو همه پسرا به سوهو نگاه کردن
سوهو اخم کرد:
-چرا همیشه من معرفی کنم-عشقم رییسمون تویی
کای با دلربایی گفتو سهون با پا محکم زد به باسن کای:
-اخخخخخخ-عشقم اره؟
سهون با اخم گفت
-عوق حالمو بد کردید
کیونگ ادای بالا اوردن دراوردسوهو شروع کرد به معرفی:
-خب اون دوتا احمق کای و سهونن، این که حاملسو حالت تهوع گرفته کیونگسو، لی هم بغلت نشسته، چانیول، بکهیونم که میشناسی، شیومین و چن نیستن و منم سوهوجونگکوک سری تکون داد:
-خوشبختم منم جونگکوکم
کای نشست رو تخت:
-میشناسیمت-کیه که منه بدبختو نشناسه؟ کل مدرسه میشناسن
جونگکوک هوفی کرد
سهون دست زد:
-ناموسا بچه حرف حق زدچند دقیقه ای گذشتو پسرا درحال حرف زدن بودن
-سرم درد گرفت
تهیونگ ناله ای کرد
ESTÁS LEYENDO
𝑾𝒉𝒐 𝒘𝒂𝒔 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈 2
Fanficکی فکرشو میکرد فصل دوم! کاپل: تهکوک کاپل فرعی: نامجین،یونمین، چانبک،سکای،شیوچن ژانر: مدرسه ای، رمنس، فانتزی، فیکشن، هری پاتری نویسنده: تئودور فصل دوم پایان یافته✅ زندگی پر خطری بود و هست! کسی اسیب میبینه؟ کسی میمیره؟ این زندگی از همون اول هم مشکوک...