-من بهش درخواست دادم!
-خب؟
سهون کنجکاو پرسید.-آم خب یه هفته گذشته و هنوز جوابی بهم نداده، گفت وقت میخواد تا فکر کنه
تهیونگ همونطور که توضیح میداد یکم از سیب زمینی توی ظرف بکهیون خورد.-نخورررررر مال خودمههههه
بکهیون با اخم زد روی دست تهیونگ، تهیونگ با اخم دستشو عقب کشید:
-چرا شبیه حامله ها رفتار میکنی تازه اشتها هم داری....
و بعداز اتمام حرفش به چانیول نگاه کرد:
-مطمئنی اسپرمت قویی نیس؟با این حرفا بقیه قهقهه ای زدن جز بکهیون:
-کثافتا
زیر لب به بقیه فحش میداد و سیب زمینی هاشو داخل سس قرمز میکرد تا بخوره، تهیونگ شیطون خندید:
-خب پس فکر کنم پریودی-منه بدبخت فکر کنم شبا باید از اتاق لف بدم
بقیه سوالی به کیونگ نگاه کردن و بعد ادامه داد:
-دیشب بود؟ یا پری شب؟ نه تنها ناله بکهیون تو اتاق میپیچید بلکه حدود دو ساعت سه ساعت بعد سهون هم اضافه شدسوهو با تعجب به سهون نگاه کرد:
-ریلی؟ چرا نشنیدمممم
سهون با چشمایی که کم مونده بود از حدقه در بیاد به جمع نگاه کرد:
-نه ما خیلی وقته با هم رابطه نداریم
و بعد جونگین ادامه داد:
-اره اون شب سهون خواب بد دیده بود و داشت ناله میکرد منم پرده های تختشو کشیدمو کنارش نشستم تا بیدارش کنم!-حالا هرچی مهم اینه همتون اتاقو گذاشتین رو سرتون
کیونگسو با اخمی حرفشو با لحن تیکه به دوتا کاپل گفت.-خب دیگه من میرم سر میز خودمون فعلا
تهیونگ گفتو رفت زیر میز و از لای سوهو و چن درومد، چون میزا یه سره بود باید تا ته سالن میرفت و واقعا حسشو نداشت، پس اینطوری تونست خودشو از اون زیر رد کنه.
پسرا خنده ای کردن و سوهو کمک کرد تا تهیونگ بره
تهیونگ بعد از بیرون اومدن با لبخند تشکری کرد و رفت پیش بقیه نشست.نامجون با دیدن تهیونگ لبخندی زد:
-چه عجب شمارو دیدیمتهیونگ هم متقابلا لبخند محوی زد و به جونگکوک نگاه کرد، جونگکوک همونطور که از ناگت مرغش رو میخورد درحال خوندن وردا بود
هوپ با دیدن نگاه تهیونگ به جونگکوک سر صحبت رو باز کرد:
-کوکی چی کار میکنی؟تهیونگ سری به خودش اومد و خودشو با غذاهای رو میز مشغول کرد، جونگکوک هم بدون بالا اوردن سرش گفت:
-واسه امتحان میان ترم اماده میشمجین لبخندی زد:
-اووووووو تا میان ترم خیلی مونده
جونگکوک کتابشو بست و روی میز گذاشت:
-ببخشیدا ولی چند روز دیگس-خبر جدید خبر جدید
پسرا و دخترای اطراف با شنیدن صدای پسری که با صدای بلند حرف میزد نگاه کردن.-ویکتور به جونگکوک درخواست داده و جونگکوک هنوز جوابی بهش نداده
جونگکوک و تهیونگ با چشمای گرد به هم نگاه کردن، چقدر بده که کلی فضول دورشون هست!
YOU ARE READING
𝑾𝒉𝒐 𝒘𝒂𝒔 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈 2
Fanfictionکی فکرشو میکرد فصل دوم! کاپل: تهکوک کاپل فرعی: نامجین،یونمین، چانبک،سکای،شیوچن ژانر: مدرسه ای، رمنس، فانتزی، فیکشن، هری پاتری نویسنده: تئودور فصل دوم پایان یافته✅ زندگی پر خطری بود و هست! کسی اسیب میبینه؟ کسی میمیره؟ این زندگی از همون اول هم مشکوک...