به پارت ریدمان خوش اومدید😔🤝
با خستگی از کلاس طلسمات باستانی خارج شدو سمت سالن غذا خوری رفت
تا کلاس بعدی وقت داشتن و میتونستن صبحونه بخورنتنهایی نشسته بودو صبحونه میخورد چون نمیخواست پیش جیمینو بقیه باشه
دلش میخواست تهیونگ باشه حداقل با اون وقت بگذرونه اما تهیونگو حتی سر کلاس هم ندید
.
.
.
.
کلاسای امروز بالاخره تموم شد و باعث شده بود جونگکوک شدید خسته شه
وقت ناهار بود! جونگکوک بعد از گذاشتن کتاباش توی اتاق بدو بدو رفت توی سالن غذا خوری تا زودتر غذا بخوره و بعد هم بخوابه :/بعد از ورودش به سالن مستقیم رفت روی صندلی گروه خودش نشستو واسه خودش غذا ریخت توی بشقاب
مشغول خوردن بود که دستی جلوی چشماشو گرفت:
-حدس بزن کیمبا شنیدن صدای دختری گفت:
-امممم نومودونمدختر دستشو برداشتو نشست کنارش:
-زد حال زدی کهجونگکوک برگشتو خواهر تهیونگو دید:
-خب از کجا یادم بمونهجو یونگ اخم ساختگی کرد:
-از کجا یادم بمونه
ادای جونگکوکو دراوردو باعث خنده جونگکوک شد:
-ببخشیدجو یونگ خندید:
-اشکال ندارهجو یونگ واسه خودش غذا ریختو مشغول خوردن شد
جونگکوک اخمی کردو برگشت سمت دختر:
-یه سوال بپرسم؟جو یونگ سری تکون داد:
-بپرسجونگکوک قاشقو گذاشت توی بشقابش:
-تهیونگ کجاس؟ از صبح دیگه ندیدمشجو یونگ یکم فکر کرد:
-آم نمیدونم شاید با دوستاشهجونگکوک سری تکون داد:
-اها.... ممنون
جو یونگ لبخندی زد:
-خواهش میکنمجونگکوک یکم دیگه از غذاشو خوردو بلند شد رفت بیرون
حوصلش سر رفته بود، ولی حتی نمیخواست پیش بقیه دوستاش برهتوی حیاط هنوز هم برف بود اما نه بارون میبارید نه برف و حتی خورشید هم تو اسمون نبود
کنار درخت نشستو زانو هاشو بغل کرد
سرشو گذاشت روی پاش و سعی کرد همونجا بخوابه چون حوصله نداشت چندین طبقه بره بالا-پخخخخ
گیج خواب سرشو بلند کردو به تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ روبه روش نشست:
-چرا اینطوری؟جونگکوک دوباره سرشو گذاشت رو زانوش:
-خوابم میادتهیونگ سر تکون داد:
-هومممم خب برو تو اتاق بخواب
جونگکوک پوفی کرد:
-حسش نیس برم بالاتهیونگ تکخنده ای کرد
جونگکوک با اخم سرشو بالا اوردو نگاهش کرد که لبخند تهیونگ محو شد:
-چیه؟جونگکوک چشماشو ریز کرد:
-چطور نفهمیدی اون لوسیفر بود نه من؟
تهیونگ ادای فکر کردن دراورد:
-خببب نمیدونم... آمممم واقعا نمیدونم چرا به رفتارا شک نکردم
YOU ARE READING
𝑾𝒉𝒐 𝒘𝒂𝒔 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈 2
Fanfictionکی فکرشو میکرد فصل دوم! کاپل: تهکوک کاپل فرعی: نامجین،یونمین، چانبک،سکای،شیوچن ژانر: مدرسه ای، رمنس، فانتزی، فیکشن، هری پاتری نویسنده: تئودور فصل دوم پایان یافته✅ زندگی پر خطری بود و هست! کسی اسیب میبینه؟ کسی میمیره؟ این زندگی از همون اول هم مشکوک...