Serendipity

3.9K 479 788
                                    

𝐒𝐞𝐫𝐞𝐧𝐝𝐢𝐩𝐢𝐭𝐲 (𝗇). 𝖿𝗂𝗇𝖽𝗂𝗇𝗀 𝗌𝗈𝗆𝖾𝗍𝗁𝗂𝗇𝗀 𝗀𝗈𝗈𝖽 𝗐𝗂𝗍𝗁𝗈𝗎𝗍 𝗅𝗈𝗈𝗄𝗂𝗇𝗀 𝖿𝗈𝗋 𝗂𝗍.

خورشید درحالِ غروب کردنه و اتاق هر لحظه بیشتر توی تاریکی میره‌. سکوت دلپذیری که توی اتاق یونگی هست با ورود امگای مو آبی بهم میریزه.
تهیونگ آروم در اتاق رو باز میکنه و وارد میشه. فقط برای اینکه به هیونگش سر بزنه اومده و هیچ انتظاری از دیدن جیمین توی تختِ مین یونگی نداره.
پس طبیعیه که وقتی دوستش رو دقیقا کنارِ هیونگش درحالی که خیلی بهم نزدیکن، میبینه صداش رو بالا ببره.

"اوه خدای من"
اولین کسی که از در وارد میشه، جونگ‌کوکه‌. طبیعتا بخاطر شنیدن صدای جفتش زودتر از همه واکنش نشون‌میده و به دنبال اون بقیه ی هیونگ ها وارد میشن‌. هیچ کدوم هیچ ایده ای از حضور جیمین نداشتن چون سوهی برای رسیدگی به کارهاش به بیمارستان رفته و به کسی راجع به برگشتن امگا خبر نداده.

جیمین بخاطر صدای بلند تهیونگ، تکونی میخوره. بدنش رو پایین میبره و سرش رو بین بازوی یونگی و تُشک تخت مخفی میکنه، بنظر دلش نمیخواد بیدار بشه اما آلفا با حس کردن چهار جفت چشم روی خودش قطعا از خواب بیدار میشه.
"یونگی هیونگ- تو بیداری و جیمینی هیونگ-"
آلفا با شوک میگه. از بیدار بودن یونگی خوشحاله همینطور که از حضور جیمین هست اما براش تعجب اوره‌. اونها تصمیم داشتن به ژاپن برن و به دستور تهیونگ، امگا رو با زور به کره برگردونن اما حالا مو نقره ای اونجاست.

یونگی کمی توی تخت جا به جا میشه، طوری که گردن جیمین اذیت نشه فاصله میگیره و خودش رو بالا میکشه. با دیدن صورت های متعجب اما خوشحال دوستهاش، لبخند میزنه.
"بیدارم، کوک. من بیدارم"
"این خیلی خوبه. ما خیلی نگرانت بودیم ولی تو از پسش براومدی یونگی، پک رو پس گرفتیم و حالا همه چیز خوبه"
جین یک‌جورایی با غرور میگه.‌ مرد بزرگتر به دوستهاش بابت اینکه تونستن با کمترین تلفات شهر رو پس بگیرن، افتخار میکنه.

"این الان مهم نیست. مهم اینکه ما تمام‌مدت نگرانت بودیم ولی تو چیکار میکردی؟ با امگات خوش میگذروندی؟"
تهیونگ، آلفا رو دست میندازه. با شیطنتی که توی چشم‌هاش هست کمی جلو میره و ابرویی بالا میندازه. خیلی طول نمیکشه که چشمش به مارک یونگی میفته‌. صداش اینبار بلند تر از بار قبله.
"اون یه مارکه، هیونگ؟ خدای من"
اشاره ی تهیونگ به مارک باعث میشه که مو بلوند، لبخند کوچکی بزنه. دستش رو به گردنش میرسونه و جای دندون های جفتش رو لمس میکنه‌. اون توسط امگاش مارک شده.

"چی؟ مارک شدی؟ هیونگ تو مارک شدی؟"
"واو اینجا یه آلفای خیلی ذلیل داریم. یونگز امگات زودتر از تو مارکت کرده."
"من همیشه میدونستم که تو خیلی شیفته ی جیمینی هیونگی ولی تا این‌حد؟ حتی فکرش رو هم نمیکردم"
دوستهاش اذیتش میکنن اما یونگی میدونه که همه ی اونها بخاطر این قضیه خوشحالن چون که میدونن آلفا از این بابت احساس رضایت میکنه‌.

「Second Chance」ʏᴍ'Where stories live. Discover now