Part ⌗3

76 14 3
                                    

Moonbyul pov:

کلیدو تو دستش گرفت و دره خونه ـو باز کرد.وارد شد و درو با لگد پشت سرش بست.خونه تقریبا تو دود خفه شده بود!! صورتشو جمع کرد و سرفه زد.

کیفشو روی شونش جا به جا کرد و بدون توجه به جک که گوشه خونه،روی کاناپه داغونش نشسته بود و از لیوان بزرگ تو دستش الکل میخورد به طرف اشپزخونه رفت

نگاهی به قفسه نودل ها انداخت و یکیشون با طعم مرغو برداشت.بی حوصله توشو با اب پر کرد و چنگالی از قفسه ها برداشت.برگشت و به طرف اتاقش راه افتاد.قبل از وارد شدن به اتاق صدای جک و شنید

+استراحت کن.ساعت پنج باید بری یه چیزی برام بگیری

چشم هاشو تو کاسه چرخوند و به چهار چوب در تکیه زد

-نمیتونم،پروندم هنوز بازه بهتره حالا حالا ها اونطرف پیدام نشه،این دفعه واقعا منو میگیرن

+اگه گرفتنت خودم کارامو میکنم

خندید:این حجم از علاقه به دخترت خیلیه ها

+بیول غرغر نکن

-من غر نمیزنم.فقط نمیرم جایی!!

فریاد زد و وارد اتاقش شد.درو بست و همونطور که غرغر میکرد ظرف نودل و روی میز گذاشت،کیفشو روی زمین پرت کرد و بعد از دراواردن سوییشرت و کفش هاش روی تخت افتاد.

+اگه گرفتنت چجور در رفتی؟

صدای جک بهش رسید.هوفی کشید و فریاد زد:دلشون برام سوخت!!

+برای تو سوخت؟؟یا مسیح چه عجیب!!

-خفه شو

غرید و به پهلو چرخید.با احساس لرزشی تو جیب پشتیه شلوارش ، موبایلشو بیرون اوارد.

"+بیول کجایی؟"

بی حوصله تایپ کرد":بجز خونه کجا میتونم باشم؟!"

"+خب پس بیا اینجا"

لبخندی زد و کش و قوصی به بدنش داد.تایپ کرد:"دارم میام!!"

نشست و ظرف نودلو از میز برداشت تا قبل از رفتن به خوشگذرونی با دوست هاش یه چیزی بخوره و شکمشو پر کنه.

○○○

-خب؟

پوکر پرسید و روی صندلی نشست.هاسا عینکشو روی بینیش جا به جا کرد و گفت:دیشب اصلا نتونستم بخوابم!جدی میگم..میترسم

-بیخیال انگار چی شده

یونگسان بهش اخم کرد:این یه مسئله مهمه!نباید به شوخی گرفت

شونه‌ای بالا انداخت و زانوهاشو به صندلی تکیه زد،پاکت اب‌میوه رو برداشت و نی و بین لب هاش گذاشت

+نباید به پلیس گزارش بدیم؟

هاسا پرسید.یونگسان سرشو به نشونه منفی تکون داد،خندید و گفت:اگه به پلیس خبر بدی منو میگیرن خب!!

𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁Where stories live. Discover now