-این پارت دو تا اسمات داره!من قبل و بعد از پارتهای اسمات و با یه رنگین کمون 🌈 مشخص کردم تا اگه دوست نداریو نخونید!-
Day 13 - 4:38 Pm
Yongsun pov:-این نمیکشه!
غر زد و نگاهشو به ادل داد که کنارش،روی صندلی جلوی بوم نشسته بود.ادل خندید و بعد از میز کنارش بطری سبز رنگی و برداشت.
+اینو چندبار بهت گفتم و هنوز یاد نگرفتی یونگسان!پالِتتو بده
متعجب پالت رو جلو اوارد و به ادل خیره شد که از روغن داخل بطری،دو قطره ای روی رنگ صورتی ریخت.به یونگسان لبخند زد.
+باید با رنگت روغن قاطی کنی!اینجوری رنگت رقیقتر میشه و روی بوم میکشه
سر تکون داد،قلمو رو به رنگ اغشته کرد و بعد به رنگ کردن اون گل روی بوم ادامه داد.ادل نقاش خوبی بود،ادی هم همینطور! پس یونگسان از روی دلسوزی برای پرت کردن حواس ادل و سرگرم کردنش از اون خواسته بود تا بهش نقاشی یاد بده!
+خب؟
سوالی ادل و نگاه کرد.ادل خندید و ادامه داد:اخرین دفعه که اومدی اینجا وسط یه درامای عاشقانه گیر کرده بودی و گریه میکردی!الان به نظر خوب میای!به چیزی که میخواستی رسیدی؟
خجل خندید و ذوق زده،در حالی که قلموی نازک تر و برداشته بود و با رنگ سبز برگ هارو رنگ میکرد جواب داد:اره!رسیدم!!فقط بهش اعتراف کردم و اون هم بعد از یک روز اومد دنبالم و ازم خواست باهم قرار بزاریم
ادل لبخند زد و نگاهش کرد.
+دوستش داری؟
کمی مکث کرد،به ادل نگاه کرد و سر تکون داد.
-اره،خیلی زیاد! هیچوقت احساسی شبیه به این نداشتم ادل...یه- یه تازگی خیلی عجیبی داره!
ادل تلخندی زد.
+عالیه!میخوای بگی که اون کیه؟
نخودی خندید و قلموی سبز و کنار گذاشت.جواب داد:مونبیول..یادته که یکبار من و سه تا از دوستامو تو یه رستوران خیابونی دیدی؟
+همونی که موهای بنفشی داشت؟
خندید:اره همون!البته الان دیگه بنفش نیست
+عالیه،برات ارزوی موفقیت میکنم یونگسان
خندید:ممنون!
مشغول رنگ کرد با رنگ صورتی شد،زیر چشمی به صورت احساساتی شدهی ادل نگاه کرد.گلویی صاف کرد و در حال رنگ کردن پرسید:تو چی؟تو کسی رو دوست نداری؟
ادل لحظهای دست از کار کشید و با ناراحتی به قلموش خیره شد.یونگسان اخم کرد،یعنی چی؟!! چرا قیافه غمگین به خودش گرفته بود اخه؟؟
لحظه ای از سوالی که پرسید پشیمون شد!لب باز کرد تا معذرت خواهی کنه که ادل جواب داد:یکی بود...یا شایدم هست که دوستش دارم.خیلی زیاد
YOU ARE READING
𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction" ادی خودکشی کرده بود... حداقل این چیزی بود که بقیه میدونستن !! اما یک نفر سعی داشت خرابکاری کنه..اون شروع کرد به پر کردن سایت مدرسه از نوشتههایی که یونگسان ، بیول ، هئین و هاسارو مظنون به قتل ادی میکرد! و حالا وقت کشف کردنِ حقیقتِ مرگِ ادیـه !! "...