Day 7 - 3:06 Pm
Hwasa pov:چشمهاش گشاد شد.مضطرب دفترو زمین گذاشت و تو جیبهاش دنبال موبایلش گشت.دستهاش از استرس عرق کرده بود.موبایلشو باز کرد و از اون صفحه عکس گرفت.
دفترو ورق زد و به صفحه بعدیش نگاه کرد.
"مونبیولییی؟؟
اون دوست جیکه.هنوزم نفهمیدم جیک چرا با اون عوضی خودخواه دوست شده!! اون دختر خیلی بیرحمه!! اون روزها منو بخاطر قدم مسخره کرد و وقتی ازش پرسیدم "چرا اینجوری میکنی؟" اون سرم داد زد و منو هول داد!!!
اون گیـه...رز دوست دخترش بود و اون دختره مهربون تلاش میکرد با من دوست بشه.اما بیول اومد پیش من و بهم فحش داد!! بعدشم بهم سیلی زد که من قصد دارم رابطه اون و دوست دخترشو بهم بزنم
هنوزم نفهمیدم رز چجوری انقدر احمق بود که با اون عوضی خوابید و بعدشم باهاش دوست شد!بیولم به خوبی حالشو گرفت و بخاطر جانگ هئین باهاش بهم زد.
دقیقا نمیدونم چه اتفاق بینشون افتاده ولی فکر میکنم بیول به هئین تجاوز کرده..اونا تو جشن کلی باهم دعوا کردن.اون عوضیه!چرا اینو میگم؟چون هئین دوستش داشت اما بیول با اون دعوا کرد و بهش گفت که هئین فقط یه بچهی لوسه!!"پلکهاشو بهم فشرد و ناله کرد.نمیخواست بقیه چیزایی که راجب بیول نوشته شده بودن و بخونه!! اون برگه به تنهایی میتونست بیولو به فنا بده!
اب دهنشو قورت داد و از اون صفحات هم عکس گرفت.ورق زد و به صفحه بعدی نگاه کرد.
"کیم یونگسان
من و اون باهم صمیمی بودیم!همه چیز خوب بود تا اینکه من و جیک باهم دوست شدیم.و اون افتاد دنبال اغوا کردن دوست پسره من!! یونگسان بخاطره چیزای چرت و پرت با من قهر میکرد و پشت سره من با دوست پسرم قرار میزاشت.
بالاخره اونو اغوا کرد و جیک به من خیانت کرد!! من دو ماه بعد از رابطه اونا باخبر شدم و با جیک دعوا کردم...ولی جیک بهم گفت که اون فقط بخاطر چیزی که من بهش نمیدم با یونگسانه!
جیک بخاطر یونگسان قلب منو شکست و کاری کرد که برام حکم مرگ و داشت!!"یادداشت یونگسانو هم نصفه و نیمه ول کرد و ازش عکس گرفت.بعدی راجب رز یا همون دوست دختره سابق بیول بود!اونو رد کرد.بعدی راجب یکی از معلمها و بعدی...
"جانگ هئین
اون دخترهی مغرور!! تنها چیزی که جانگ هئین داره پول و نفوذ خانوادشه!!خانوادش پول میدن و سوال هارو میخرن تا هئین بتونه ممتاز بشه
خیلی مسخرست.اون از طریق نود گزاشتن تو پیجش فالوور جمع میکنه و بعد به فالوور هاش میگه بیان و زیره پست من فحش بنویسن! اون و دوستای احمقش برای من قلدری میکنن
حتی جانگ هئین بهم گفت که اگه با جیک بهم نزنم به یکی پول میده که منو بکشن!!"نفس خستهای کشید و از اون صفحه هم عکس گرفت.با دیدن صفحهای با عنوام اسم خودش..ترسید!!چشم های گشاد شدشو بست و بعد از گفتن "خدایا منو ببخش" اون دو صفحه رو پاره کرد.
YOU ARE READING
𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction" ادی خودکشی کرده بود... حداقل این چیزی بود که بقیه میدونستن !! اما یک نفر سعی داشت خرابکاری کنه..اون شروع کرد به پر کردن سایت مدرسه از نوشتههایی که یونگسان ، بیول ، هئین و هاسارو مظنون به قتل ادی میکرد! و حالا وقت کشف کردنِ حقیقتِ مرگِ ادیـه !! "...