Day 2 - 8:12 Pm
Yongsun pov:
-خیلی خب بیول اروم باش بزار یه فکری کنیم!!!
عصبی فریاد زد تا بیولو که راه میرفت و زیره لب به دنیا و کائنات و ادی فحش میکشید اروم کنه.بیول ایستاد و با چشم های نگرانش نگاهش کرد.
هاسا خودشو روی نیمکت جا به جا کرد و گفت:این اصلا مثل یادداشت قبلی نیست!لحنش..فرق داره!
جلو رفت و نگاهشو بین صفحه موبایل هاسا و صفحه موبایل هئین که هر کدوم یکی از مقاله هارو نشون میدادن چرخوند.سر تکون داد.
-دست خطاشون یکی نیست
+اما هردوتاشون تو یه دفترن،ببین..طرحای خرگوش گوشه دفتر یکیه
بیول غرید:اون این دفترو داره!!اولش با یادداشت های خوده ادی شروع کرده و حالا داره خودش صفحه های خالی رو پر میکنه!
-ولی از طرف ادی..درسته؟اون یجوری نوشته که بقیه فکر کنن این یادداشت هم مال خوده ادیه!
هئین حیرت‌زده فریاد زد:اخه برای چی؟!!
-واقعا نمیدونم!حتی- حتی ایده‌ای هم براش ندارم
لب هاشو لیسید و ادامه داد:نباید بهش اهمیت بدیم وقتی داره دروغ مینویسه!
بیول عصبی خندید و سره یونگسان فریاد زد:مشکل همینه!!همه‌ی اونا واقعیه!!من واقعا اونکارارو کردم.مهم نیست قبول کنی یا نه یونگسان ولی من انجامشون دادم!!!اصلا برام مهم نیست چی فکر میکنی ولی خب من همه‌ی اون خرابکاری هارو کردم و حالا معلوم نیست چی میشه!!!
چهره یونگسان توهم رفت.تقصیر یونگسان نبود که بیول بخواد سرش داد و بیداد راه بندازه!لب هاشو اویزون کرد و نگاهشو به هاسا داد که دوباره مشغول خوندن مقاله بود.
+اخه برای چی یه پروفایل ناشناس باید این چیزارو بدونه؟
+ادی میدونست..ادی میدونست من گی‌ـم میدونست نزدیک بود دوست دخترمو بفاک بدم میدونست بازداشت بودم میدونست زندگیم چج-
-میشه خفه شی تا فکر کنم؟!
غرید.بیول سکوت کرد و اخمالو بهش خیره شد..و یونگسان بدتر از خوده بیول با پررویی به چشم هاش زل زد.با سوالی که هاسا پرسید بالاخره ارتباط چشمیشون قطع شد.
+اما برای چی ادی از تو انقدر اطلاعات داشت؟یادمه ازش متنفر بودی!
دستی به پشت گردنش کشید و جواب داد:من با جیک صمیمی بودم..و اونم..میفهمید
هئین خندید:میخوای چی بگی؟ادی زندست و داره سر به سرمون میزاره؟!
-ادی مرده! و اینم دست خط ادی نیست!!این قشنگ معلومه..یجوریه که انگار داره با الانه ما حرف میزنه..اما اون صفحه‌ای که ادی نوشته بود مربوط به گذشته بود!!
YOU ARE READING
𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction" ادی خودکشی کرده بود... حداقل این چیزی بود که بقیه میدونستن !! اما یک نفر سعی داشت خرابکاری کنه..اون شروع کرد به پر کردن سایت مدرسه از نوشته‌هایی که یونگسان ، بیول ، هئین و هاسارو مظنون به قتل ادی میکرد! و حالا وقت کشف کردنِ حقیقتِ مرگِ ادی‌ـه !! "...
