-یه توجه که این پارت دو قسمت اسمات داره!!پس من قبل و بعد از اسمات رو با یه رنگینکمون🌈 مشخص کردم تا اگه دوست ندارید اون قسمت و رد کنید.پس لطفا اگه فکر میکنید جنبه خوندن اسمات رو دارید بخونید!!-
Day 11 - 8:04 Am
Moonbyul pov:بی حوصله دستهاشو تو جیب شلوار جین گشادش فرو کرده بود و تو حیاط شلوغ مدرسه قدم برمیداشت.نگاهشو میچرخوند و دنبال معشوقهی گمشدش میگشت!!
خب یونگسان نبود و بیول هیچ ایدهای نداشت که چرا اونو نمیبینه،دیشب تا نزدیکای طلوع افتاب باهم تلفنی صحبت کردن و به صورت همزمان از نتفلیکس فیلم دیدن!! میترسید بخاطره اون یونگسان خواب مونده باشه!!
از طرفی،ذوق داشت!
+متقلب!!!
+هاهااا خنگ عینکی!!
صدای فریادی شنید و بعد خنده.متعجب نگاهشو چرخوند و گروهی از بچههارو دید که دایره شکل ایستاده بودن و سره شخصی فریاد میزدن،میخندیدن و شخص بینشون رو به تمسخر میگرفتن.
چشمهاشو ریز کرد،مثل همیشه اون هاسا بود که براش قلدری میشد!چشم هاشو تو کاسه چرخوند و به طرفشون رفت.گروه،با دیدن بیول خنده رو تموم کردن و سوالی نگاهش کردن.
دست هاشو به سینه زد.
-کاره مهمتری بجز قلدری کردن برای بقیه ندارید؟
پسر خندید و گفت:به تو چه!
شونههاشو بالا انداخت و به هاسا نگاه کرد که عینکشو دست گرفته بود اشکهاشو پاک میکرد.
-فکر میکنید شما بهتر از اونید؟؟هوم؟!
پسر جلو اومد:خودت چی؟!مگه خودت خوبی؟مواد فروش بدبخت!!
ثانیهای به پسر خیره شد،لبخندی زد و گفت:نه،من خیلی از هاسا اشغالترم،بخاطر همینه که اگه بخوای به بحث ادامه بدی مثل اون نگاهت نمیکنم،بجاش دهنتو سرویس میکنم
جلو رفت و دست هاسا رو گرفت.اونو از جمعشون کنار کشید و نگاهشو از سر تا پا روی پسر چرخوند.
-اخرین باری باشه که میبینم!
هاسارو کنار کشید و دنبال خودش از اونجا دور کرد.هاسا لبخندی بهش زد و عینکشو دوباره روی چشم هاش زد.
+ممنون
-بیخیال
ایستاد و پرسید:وضعیتت توی خونه چطوره؟
شونههاشو بالا انداخت و گفت:بده...بابام باهام حرف نمیزنه
-درست میشه
+هوم..حالا چی میشه؟
دستشو تو جیب سوییشرتش فرو کرد و فلشی که روزه قبل هئین بهش داده بود و بیرون اوارد.اونو تو دست هاسا گذاشت و گفت:حالا که تو خونه میمونی،از اونجا بهمون کمک کن!خب؟
YOU ARE READING
𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction" ادی خودکشی کرده بود... حداقل این چیزی بود که بقیه میدونستن !! اما یک نفر سعی داشت خرابکاری کنه..اون شروع کرد به پر کردن سایت مدرسه از نوشتههایی که یونگسان ، بیول ، هئین و هاسارو مظنون به قتل ادی میکرد! و حالا وقت کشف کردنِ حقیقتِ مرگِ ادیـه !! "...